مقدمه
اگه یه نگاهی به سیر باکسکاورهای بردگیمها بندازیم، میبینیم که طراحی کاور آرت تو این مدیا هم مثل مدیاهای سینما، ویدئو گیم و موسیقی داره میره جلو. اصولا طراحی کاور آرت کارِ طراح گرافیکه و کاریه پر از تصمیمات گرافیکی. درست مثل مدیاهای دیگه، تو دهه ۶۰ تا ۸۰ میلادی، بیشتر از اینکه کار گرافیکی مطرح باشه، نقاشی و عکاسی دیده میشه. حالا توی اون مدیاها، جنبشهای رادیکال توی طراحیهاشون رفتن به سمت طراحیهای خارج از عرف، که فقط از دست طراح گرافیک بر میومد. حالا فرق اساسی تو دنیای بردگیم و بازیهای فکری اینه که این موضوع داره با سرعت پایینتری پیش میره. با توجه به سیری که طی شده، میشه گفت که الان تو دوران طلایی (رنسانس) تصویرسازی برای باکس کاورها هستیم. بیشتر آثاری که میبینیم نقاشیهای دیجیتال کانسپت آرت هستن و خلاقیتهای گرافیکی کمتر تو آثار پرفروش دیده میشه. ولی اینگونه نماند…
دوران طلایی – رنسانس تصویرسازی در باکس کاور بردگیم
در حال حاضر ما تو اون دورانی هستیم که فاز طراحای باکس کاور زیبایی، چشم نوازی و عظمته. بیشتر آثاری که دیده میشه نقاشی دیجیتال هستن و تلاش زیادی دارن که با ترکیبرنگهای هیجان انگیز توجه مخاطب رو توی فروشگاهها به خودشون جلب کنن. البته از یه دیدگاهیم حق دارن چون دارن سعی میکنن با بازار هالیوودی ویدئو گیم رقابت کنن، اما نظر من اینه که کم کم وارد دورهای میشیم که تصمیمات گرافیکی توی باکس کاورها بیشتر به چشم میان و اون موقع است که میشه به باکس کاور بردگیمها به عنوان یه مدیای کامل برای خلق یه اثر ارزشمند گرافیکی نگاه کرد. متاسفانه طراحان و تولیدکنندگان بزرگ الان خیلی محتاطانه برخورد میکنن و این موضوع باعث یک نواختی و کم هیجان شدن کلیت قفسههای بردگیم شده. البته که مخاطب هم هنوز آمادگی برخورد با آثار پیچیدهتر رو نداره، و الان هیچکس از وضعیت باکس کاورهای بردگیم ها ناراضی نیست. یجورایی فقط منم که دام غر میزنم. از قدیم گفتن آنان که نمیتوانند؛ نقد میکنند.
دون لودویگسن، تصویرسازی که نمیتونی رد کنی
مثل همه مدیاهای هنری دیگه، و مثل همه موقعیتهای شغلی دیگه، هستند کسانی که همه پروژههای درشت و چرب و چیلی به صورت کاملا تصادفی به دست اونها میرسه. ما که بخیل نیستیم، نوش جون! اما تو بحث تصویرسازی اتفاق ناگواری که اینجا میوفته، یکنواختیه! وقتی پرفروشترین و پر طرفدارترین عناوین بردگیم که منتشر میشه، همش توسط یک نفر و مهمتر از اون با یک دید طراحی بشه، چهارچوبی برای تصویرسازی باکس کاور بوجود میاد که الان داریم تجربه میکنیم. هنینگ لودویگسن نروژی کسیه که خیلی از عناوین دست اول رو تصویرسازی کرده، خیلی! کارشم انصافا عالیه: قلم قوی، رنگبندی بی نقص و ترکیببندیهای تاثیرگذار! ولی خب… من دیگه هیچی نمیگم شما خودتون قصاوت کنین…
نیمه پر لیوان
قطعا این یکنواختی که راجع بهش صحبت میکنم تو صد در صد موارد نیست. اتفاقا هستند کسانی که عرصه رو برای طراح گرافیک و تصویرساز باز میذارن و در نتیجه هم اتفاقات خیلی مطلوبی میوفته. اصلا دیدن همین باکس کاورهای متفاوت و خاص باعث میشه که من دلم بسوزه که چرا قفسه بردگیم یک فروشگاه دچار کرختی بصری شده! در مجموع به نظر من آینده روشنی داریم. در آیندهای نه چندان دور، طراحی باکس کاور بردگیم هم مثل طراحی جلد کتاب و باکس کاور آلبومهای موسیقی، تبدیل میشه به پروژهای که گرافیستها با علاقه قبول میکنن.
موخره خوبی خواهد بود که چند تا از آثار ارزشمندی که دارن چهره این صنعت رو به جلو می برند، ببینیم و دلمون یکم باز بشه. چیزی که آثار زیر رو از طراحیهای بخش قبلی مجزا میکنه، لزوما نوع طراحی یا کیفیت تصویرسازی نیست. صرفا باکس کاورهایی هستند که از نظر من کاملا موفقیتآمیز تونستن متفاوت باشن.
هیچ وقت از روی عکس روی جلد بردگیم بازیی رو انتخاب نکنید. ولی طرح روی جلد جذاب از اونجابی که قراره در بخشی از کتابخانه قرار بگیره و روی میز قرار بگیره به نظرم بخشی از دکور خانه است.
واقعا نظر درسته خیلی از بازیها جلد های زیبایی دارند ولی از دورن هیچ چیزی ندارند به نظر من بهتر است راهنمای پشت بسته رو ببینید تا بفهمید داستان اصلی بازی از چه قرار است بازهم ممنون از پست زیباتون …