هر گوشهی این دنیای پهناور ویژگیهایی خاص خود را دارد و مردم آن علایقی دارند مخصوص به خودشان: یک جا غذا را تند میخورند، یک جا جشن له کردن گوجهفرنگی دارند، یک جا سوپ خفاش میخورند و یک جایی هم زیر آب چوگان بازی میکنند! حالا شما تصور کنید چه میزان بازیهای متنوعی برای سرگرم کردن این همه آدمیزاد با ذائقهی متفاوت نیاز است! همین است که الان دیگر چیزی بین ۵-۶ هزار عنوان بازی رومیزی جدید هر ساله به بازار سیرنشدنی و پر ولعِ سرگرمی ریخته میشود؛ بردگیمهایی ساخته شده برای سلیقهها و سنین مختلف و طراحی شده برای بازارهای مختلف!
یکی از راهکارهای ورود به بازارهای جدید و یا آوردن بازیهای دنیایی دیگر به بازار داخلی، بومیسازی یا Localization آن محصولات است. بومیسازی به طور کلی یعنی انجام فرایندی بر روی محصول که آن را آمادهی استفاده در بازار مورد نظر کند. این فرایند میتواند از زدن یک برچسب ساده به زبان آن کشور تا تبدیل و تغییر محتوای محصول را شامل بشود. اصلا به همین دلیل است که مثلا خودروسازان یا تولیدکنندگان گوشی همراه که محصولاتشان در بخشهای مختلف دنیا به فروش میرسد، به نسبت کشور مقصد، تغییراتی در محصول خود ایجاد میکنند تا بیشتر به مذاق مردم آن کشور خوش بیاید.
بومیسازی در زمینهی تولید بازیهای رومیزی هم بسیار پر کاربرد است و بسیاری از ناشران تلاش میکنند از این طریق بازارهای تازهای برای محصول خودشان پیدا و ایجاد کنند. بومیسازی یک محصول از طریق انجام روشهای مختلفی به نسبت بازار هدف و توان تولیدکننده انجام میشود. مثلا بسیاری از بازیهای تولید آمریکا، تنها با تغییر نام و ترجمهی محتوای بازی به آلمانی، در کشورهای آلمانی زبان عرضه میشوند. اما گاهی لازم است که تغییرات بیشتری در محصول ایجاد شود تا باعث جذب بیشتر مخاطب در سرزمین هدف باشد. در ادامه راههای بومیسازی یک محصول را معرفی میکنم:
ترجمه
ترجمهی یک بازی معمولا زمانی کاربرد دارد که بازی از نظر موارد دیگر در جامعهی هدف پذیرفته شده باشد. ترجمهی یک بازی برعکس چیزی که شاید به نظر بیاید اصلا ساده نیست و اتفاقا بسیار مسالهی حیاتی و مهمی است و در صورت ایراد داشتن میتواند تجربهی بازی را خراب کند. اینکه صرفا دفترچهی قوانین یک بازی کلمه به کلمه ترجمه شود کفایت نمیکند و گاهی لازم است لحن، مثالها و حتی روش توضیح بازی کلا تغییر کند. به عنوان مثال دفترچهی انگلیسی بازی فوتبال بزنیم یا Wannabe Football تنها ۶ صفحه است درحالیکه دفترچهی فارسی آن به دلیل تغییرات متن و اضافه شدن مثال و تصویر ۱۶ صفحه شده است! که تازه آن هم در چاپ مجدد باز نیاز به اصلاحاتی داشت و یک برگهی پشت و روی سوال و جواب هم به آن در نهایت اضافه شد.
داستان و دنیا
گاهی لازم است دنیای بازی به شکلی برای مخاطب بازار جدید تغییر کند تا مناسب سلیقه و خواستهی او باشد. این دنیای جدید معمولا از اجزایی تشکیل میشود که برای آن جامعه آشنا هستند و به آنها احساس تعلق بیشتری میکنند. مثلا دنیای بازی لوت کاملا متفاوت با دنیای بازی اصلی است و به جای دزدان دریایی و کشتیهای تجاری، از کاروانها و راهزنان بیابان تشکیل شده. نکتهی جالب توجه در مورد تغییر دنیای بازی این است که گاها بازیِ تغییرشکل یافته، مجددا برای مخاطب مبدا جذاب میشود، چرا که دنیایی را در آن میبیند که در محصولات متنوع موجود در بازار خودش ندیده بوده.
تصویرسازی
تغییر تصویرسازی و تغییر دنیا تا حدود زیادی به هم نزدیک هستند. اما تغییر تصویرسازی در مواردی به کار میآید که موضوع و داستان نیازی به تغییرات نداشته باشند و تنها لازم باشد تصاویر بازی بر اساس ذائقهی مخاطب جدید تغییر کند. مثلا برخی از تصاویر بازیها در بعضی کشورها میتوانند بار منفی داشته باشند و یا حتی امکان دریافت مجوزهای لازم را نداشته باشند، یا گاهی سلیقهی تصویری یک جامعه ممکن است سبک خاصی از تصویرپردازی را کمتر بپسندد.
گیمپلی و قوانین
گاهی انتظارات مخاطبان باعث میشود که ناشر تصمیم به ایجاد تغییراتی در روش بازی و یا جزییات قوانین بگیرد. مثلا در مورد بازی فوتبال بزنیم، در نسخهی اصلی تنها ۴ کارت تیم وجود داشت که تصمیم گرفتم تعداد آن را به ۸ تیم افزایش بدهم تا تکرارپذیری بازی را تقویت کند. این قبیل تصمیمات البته بسیار حساس هستند و حتما باید با مشاوره با ناشر اصلی و نیز انجام تست و بررسی صورت گیرد.
جدای از موارد فوق گاهی ناشرین با استفاده از روشهای مارکتینگ و بازاریابی تلاش میکنند بازی را بیشتر برای مخاطب هدف جامعهی خود آماده کنند. مثلا استفاده از پکیجهای ترکیبی (بازی اصلی + اکسپنشن)، تبلیغات همسو با نیازمندیهای جامعه، توزیع در مراکز خاص، ایجاد تغییرات برای فروش بازی در مناطق مختلف یک کشور و غیره. در نهایت به نظر میآید که بررسی بازار هدف و همچنین تلاش برای تطبیق بهتر محصول با آن بازار، احتمال استقبال از محصول را بیشتر میکند.
نظر شما در این مورد چیست؟ به عنوان مصرفکنندهی این محصولات چه انتظاری از تولیدکنندگان در زمینهی بومیسازی دارید؟ یا اگر خودتان تولیدکننده هستید چه تجربهای در این زمینه داشتهاید؟ خوشحال میشوم آن را با من و خوانندگان در میان بگذارید.