رومیز لوگو
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

آیا بردگیم هنر است؟

سال‌ها پیش که در تحریریه مجله «دنیای بازی» فعالیت می‌کردم ستونی داشتم با عنوان «انسان و بازی‌هایش!». در این ستون تلاش می‌کردم پاسخ‌هایی برای سوال بنیادین «آیا بازی هنر است؟» بیایم و نمونه‌های مختلف رد یا تایید این نظریه را با خوانندگان در میان بگذارم. این مقاله که اولین بار در وبلاگ سایت CMON ناشر مطرح بازی‌های رومیزی منتشر شده همین پرسش را در مورد بردگیم‌ها مطرح می‌کند. این برگردانی است از این مقاله که بازنشر آن را در سایت Daily Worker Placement خواندم.


ما در مورد هنر و جنبه‌های خلاقه‌ی مختلفی که در بازی‌های رومیزی کنار هم قرار می‌گیرند تا یک کلیت واحد را بسازند زیاد صحبت کرده‌ایم. اما سوالی که هنوز خودم پاسخی برای آن نیافته‌ام این است که آیا بردگیم‌ها را می‌توان هنر دانست؟

در طول تاریخ همواره فرم‌های جدید هنری زیر تیغ طرد و پرسشگری قرار گرفته‌اند. اینکه اصولا چه چیزی را می‌توان هنر نامید همیشه محل مناقشات فراوانی بوده، اما نکته‌ای که وجود دارد (و بارها و بارها در طی زمان ثابت شده) این است که هنر خودش را بنیان می‌نهد و قوانین خودش را وضع می‌کند و سپس خودش هم آن را می‌شکند!

هنر عموما به عنوان بیان یا کاربری خلاقیت انسان تعریف می‌شود. با استناد به همین تعریف ساده و سست، اعتقاد دارم که می‌توان بردگیم را هم هنر دانست. گرچه برخی لازم می‌دانند که با تلاشی خلاقانه نوعی پیام هم در دل کارشان قرار دهند تا واقعاً هنر تلقی شوند. که با این حساب طبقه‌بندی بازی‌های رومیزی به عنوان هنر کمی پیچیده‌تر می‌شود.

Pandemic – Rising Tide

در طی سال‌ها، بردگیم‌های بسیاری طراحی شده‌اند که پیامی در دل خود داشته‌اند و آن را با بازیکنان در میان گذاشته‌اند.  یکی از مشهورترین‌شان هم مونوپولی است که در ابتدا با عنوان بازی مَلاکین عرضه شد. این بازی که توسط الیزابت مگی در اوایل دهه ۲۰ میلادی طراحی شده‌بود قصد داشت خطرات زمین‌خواران و اینکه اصولا سیستم اجاره‌نشین بودن چطور موجرها را ثروتمندتر و مستاجرین را فقیرتر می‌کند را آموزش دهد.

بازی‌های بسیاری با هدفی جهت آموزش دادن منتشر شدند؛ در باب خطرات جنگ، ساز و کار اقتصاد، اهمیت همکاری و داد و ستد، یا حتی مفاهیم بسیار ساده‌تری مثل اینکه چطور منتظر نوبت خودتان بشوید و یا چطور با تلخی شکست کنار بیایید. تمامی این‌ها از نظر تجارب انسانی ارزشمند هستند، ولی آیا این ارزشمند بودن آن‌ها را به هنر بدل می‌کند؟

برای اینکه این موضوع را از منظر دیگری هم دیده باشیم، می‌توانیم مدیاهای دیگری که اغلب در مرز بین «هنر بودن» یا تنها «خروجی خلاقانه بودن» قرار دارند را بررسی کنیم. به عنوان مثال سینما یک صنعت عظیم و یک نوعِ بسیار محبوب از سرگرمی در سراسر دنیاست. بدون شک بسیاری از آثار سینمایی که در طی تاریخ خلق شده‌اند به عنوان اثر هنری شناخته می‌شوند، اما با این حال نمی‌توانیم این قابلیت را به تمام فیلم‌های سینمایی تولید شده تعمیم دهیم.

Holding On

اگر با این عینک به صورت مساله نگاه کنیم در می‌یابیم که در عین اینکه بسیاری از فیلم‌ها هنر شمرده می‌شوند، اما تمام فیلم‌ها هنر نیستند. البته که می‌توانند همچنان خروجی شایسته و سرشار از خلاقیتی باشند و حتی می‌توان این ایراد را گرفت که هر فیلمی یک پیامی هم دارد (با توجه به ذات داستانگوی سینما)، اما باید بپذیریم که این ویژگی‌ها به تنهایی قابلیت تعریف یک پدیده به عنوان هنر را ندارند.

یکی از ویژگی‌هایی که بازی‌ها را از دیگر پدیده‌هایی که هنر خوانده می‌شوند جدا می‌کند روشی است که ما آنها را تجربه می‌کنیم. یک فیلم زیبا، یک تابلوی چشم‌گیر، و حتی یک آواز دلپذیر، فارغ از اینکه چقدر روی ما می‌توانند اثر بگذارند، تعامل ما با آنها کاملا منفعلانه است. در صورتیکه بردگیم‌ها برای تعامل خلق شده‌اند که بسیار آنها را از این نظر به بازی‌های ویدیویی نزدیک می‌کند.

اگر اخیرا تجربه بازی ویدیویی داشته باشید می‌دانید که میزان عمق روایی و بصری آنها تا چه میزان می‌تواند پیش رود. با این حال هنوز که هنوز است بسیاری از منتقدین هنری از اعطای لقب هنر به این مدیا خودداری می‌کنند. به عنوان مثال موزه هنرهای مدرن نمایشگاهی از ۱۴ بازی ویدیویی ترتیب داد و با ادعای منتقدی روبرو شد که به دلیل ذات تعاملی این رسانه، امکان مولف بودن هنرمند در آن را مردود می‌دانست. با این برهان که از آنجاییکه هر فردی تجربه‌ی متفاوت خود را از مسیر بازی خواهد داشت، ما با یک اثر واحد هنری طرف نیستیم.

من با این نظریه موافق نیستم. در عین اینکه اعتقاد دارم همانطور که تمام فیلم‌های سینمایی اثر هنری نیستند تمام بازی‌ها هم اثر هنری نیستند، اما می‌توانند باشند. بسیاری از بازی‌ها کارکردی مشابه فیلم‌های تعاملی دارند و تجربه‌ای برای بازیکن مهیا می‌کنند تا به آهستگی دنیای بازی را کشف کند و راهش را در میان تار و پود اسراری که طراح بازی برایش بافته بیابد. این شکل تعامل است که می‌تواند بازی را به هنر تبدیل کند.

Pandemic – Rising Tide

الان می‌توانیم دوباره به بازی‌های رومیزی برگردیم. بردگیم‌های مدرن تماما در مورد خلق تعاملات بشری هستند. یکی از مهم‌ترین دلایل تجدید حیات این سرگرمی همان کمبود ارتباط واقعی در دنیای دیجیتال کنونی است. اینکه می‌توانیم قطعات بازی را لمس کنیم، تاس را بریزیم، سکه‌ها را جمع کنیم و با هم‌بازی‌ها معاشرت کنیم همگی از برکت‌ها و لذت‌های این پدیده است که در دنیای مدرن مشابهش را کمتر می‌یابیم. و این کاملا درست است که هربار بازی تجربه‌ی متفاوتی برایمان رقم می‌زند، چرا که عناصرش برای این هدف شکل گرفته‌اند. به اعتقاد من هنر بازی رومیزی همان تعاملی است که خلق می‌کند.

اجزای یک بازی رومیزی (تصویرسازی، قطعات، قوانین و غیره) جوهره‌ی آن را نمی‌سازند. این تعاملات انسانی است که به این اجزا جان می‌بخشد و یک بازی را به آنچه برایش طراحی شده تبدیل می‌کند. اگرچه بخش‌های بسیاری از یک بازی ویژگی‌های هنری دارند (تصویرسازی، گرافیک و غیره) اما به نظر من هنر اصلی در تجربه‌ای است که می‌سازند، در تعاملی است که خلق می‌کنند، در تصمیمات سختی است که بازیکن را دچارش می‌کنند، در درامی است که در دل یک تاس خوش یُمن قرار می‌دهند، و در ماجراهایی است که بعد از بازی تعریف می‌شوند.

مانند سینما، بازی‌های ویدیویی، کتاب و نقاشی، هر بردگیمی اثر هنری نیست (و البته همه بردگیم‌ها هم تلاش نمی‌کنند که باشند). طراحان، هنرمندان، بازی آزمایان و ناشران تمام خلاقیت خود را در جهت تولید یک «کل» خلاقانه قرار می‌دهند. و این «کل» را ما فقط به مثابه‌ی یک اثر هنری به نظاره نمی‌نشینیم، بلکه آن را تجربه می‌کنیم.

هنوز اعتقاد بسیاری بر این است که بردگیم‌ها هنر نیستند، اما مانند هر اثر دیگری که در آغاز کارش نیاز به جنگیدن دارد، بازی‌های رومیزی هم عنوان خود را خواهند یافت.


 

نظر شما چیست؟ آیا بردگیم‌ها را می‌توان اثر هنری به حساب آورد؟

امیر سلامتی
امیر سلامتی

نویسنده و طراح بازی رومیزی

ثبت دیدگاه

خوشحال می‌شوم که دیدگاه شما را در مورد مقاله‌ی ارائه شده بدانم.

ممنون می‌شوم در نگارش دیدگاه خود این نکته‌ها را در نظر بگیرید:

  • دیدگاه‌های توهین‌آمیز و ناشایست تایید نمی‌شوند.
  • دیدگاه‌های بی‌ارتباط به محتوای مقاله تایید نمی‌شوند.
  • لطفا از بخش دیدگاه برای مطرح کردن سوال‌های خود استفاده نکنید (به جای آن از دیسکورد رومیز استفاده کنید).

  1. شهاب وافی گفته؛
    18:48 1398/10/30

    ممنون از مقاله با عمق مناسب و ارتباط های خوبی که مطرح میکنه. توی یه نگاه سطحی تر و عینی تر بازی های رومیزی رو تصور میکنم که قسمت هنریش (آرت و گرافیک) تاثیر تعیین کننده ای روی مخاطب میذارن. مثلا رنگ ها و تصویرسازی های بنظر بچه گانه ممکنه یه فرد بالغ رو به عدم بازی کردن اون بازی سوق بده و موارد شبیه به این.
    از طرف دیگه افرادی که چندین بازی رو توی قفسه نگهداری میکنن میتونن متوجه بشن هر جعبه ای با آرت مخصوصش، افراد مختص خودش رو جذب میکنه.
    با این وجود شاید بشه عنوان کرد که بله آرت و جعبه (و البته عنوان بازی) هنری مثل یک تابلوی نقاشی ای هستند که مخاطب رو به سمت خودشون میکشن یا فراریش میدن.
    در مورد تجربه انجام بازی تعاملی که بین بازیکنان دور میز صورت میگیره تو درجه اول حسی که بین افراد هست تعیین کنندست که نوعی هنر به حساب میاد ولی نه از نوع هنرهای تجسمی…

    • امیر سلامتی گفته؛
      18:59 1398/11/01

      سلام. ممنون از شما
      بله. تصویرسازی و فرم بصری مطمئنا جنبه‌ای از بردگیم هست که به تنهایی میتونه عامل هنرمندانه ارزیابی شدن اثر باشه

  2. نبی سروی گفته؛
    08:57 1398/11/01

    سلام
    اول از همه خوشحالم که بعد از این همه مدت باز هم پویا میبینم مجموعه تون رو .
    دغدغه مندی این روزها زیاد فرصت به پر کردن این جنبه از زندگی رو بهم نمیده ولی خوشحالم که این جنبه از زندگی برای من وجود داره که گاه و بیگاه اوقات فراغت کوتاهم رو باهاش بگذرونم .

    به شخصه در مورد اینکه تعامل باعث بشه ذات هنری از بین بره رو قبول ندارم . چون در حال حاضر آثار سینمایی که به سمت تعاملی شدن دارن میرن رشد کردن(اپیزود تعاملی بلک میرور) یعنی اون هم هنر نیست ؟! در حالی که وقتی فیلم رو میبینیم خیلی هنره ! و حتی هنری تر هم هست چون سناریو های مختلف در نظر گرفته شده طوری که میزانسن داستان یکپارچگی داشت هباشه و خوب مشخصا این کار سخت تری محسوب میشه .

    در مورد هنر دونستن بردگیم ؛ دیزاین گرافیک و محتوایی که ما لمسش میکنیم و مشاهده ش میکنیم هنر خالص هست ( مثلا تصویر سازی های سایس) اما بیشتر از اون فکر میکنم ،خلق کننده فانکشن ها و قواعد بازی یک کارگردان تمام عیار هست که در هر دست بازی، یک فیلم جدید رو میسازه . بدون اینکه خصیصه های بازیگران ش رو بشناسه ؛ بدون اینکه کات بده و یا بخواد با تدوین اون آرایش و پیرایش کنه ! سناریو و یا سناریو ها اونقدر خوب فکر شدن که هر انسانی رو بازیگر میکنه ! با این شرایط فکر میکنم برد گیم هنر نیست ! بردگیم یک سینماست که در هر دست بازی یک فیلم سینمایی پخش میکنه . شاید به همین دلیل باشه که خیلی وقت ها صرفا از تماشای بردگیم بازی کردن بقیه لذت میبرم و تخمه میشکنم !

    • امیر سلامتی گفته؛
      18:57 1398/11/01

      سلام. سپاس از شما
      البته مقاله هم با شما هم‌نظر هست و تعامل رو عامل هنری بودن اثر می‌دونه.

  3. توسلی گفته؛
    11:20 1398/11/01

    نظر بنده شاید خیلی مرتبط با مقاله شما نباشد، و شاید هم خیلی نامربوط هم نباشد.
    ۱- در دانشگاه به ما یکسری استاندارد هایی را آموزش دادند به عنوان استاندارد های جهانی مقاله نویسی. یکی از آن ها این بود که تمام تصاویر، نمودار ها، چارت ها و گراف ها می بایست کپشن ( پانویس ) داشته باشند.
    ۲- من خودم حدودا ۲ سال هست که مجموعه شما را با مقالات و اخبار و ویدئو های نقد و بررسی و معرفی دنبال می کنم. بار ها پیش آمده از لینک ها یا سر نخ های موجود در مقاله شما من علاقمند شده و به وادی دیگری کشیده شده ام. مضافا بار ها هم شده که با دیدن تصاویر موجود در مقاله مجذوب بازی تصویر شده ام اما چون توضیحی نبوده به بن بست خورده ام. ( الان کسی نیاد بگه خب گوگل ایمیج برا همین وقتا گذاشتن!! )
    بحث رو جمع کنم با توجه به مورد ۱ و ۲ ، تقاضا می کنم در مقاله ای که صحبت از هنر بودن بردگیم هست و تصاویر هنری و مجذوب کننده استفاده شده، لطفا نام بازی تصاویر را نیز در زیر آن ها قرار دهید.
    با تشکر
    پ.ن: (خودم فهمیدم چندتاشون مبروط به پندمیکه)

    • امیر سلامتی گفته؛
      18:56 1398/11/01

      سلام
      ممنون از تذکرتون. حتما از این به بعد تلاش می‌کنم رعایت کنم.
      سپاس

لینک کوتاه