رومیز لوگو
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ماموریت ۰۰۴۸

ماموریت ۰۰۴۸ از یک اتاق فکر پنج نفره شکل گرفت. رضا اسکندری، صمد خطیبی، کاوه مرحمتی و من که باهم پروژه «کتاب‌ربایی» را انجام داده بودیم و فاطمه آئين که به گروه اضافه شده بود. شروع داستان هم از اینجا بود که برای اپلیکیشن طاقچه یک فرآیند بازی‌پردازانه (گیمیفیکیشن) طراحی کنیم که درون اپلیکیشن انجام شود. اگر بخواهم به زبان علمی‌‌تری بگویم:

پروژه ۰۰۴۸ را می‌توان شاخه‌ای ازطراحی فرآیندهای بازی‌گونه (Gamification) قلمدادکرد. در این شاخه از بازی‌پردازی شبکه‌ای از مخاطبین با استفاده از پلتفرمی موجود (در اینجا اپلیکیشن طاقچه)، درگیر روایتی چندرسانه‌ای می‌شوند؛ این شیوه را بازی‌ واقعیت بدیل (ARG: alternate reality game) می‌نامند. در طراحی این فرایند باید ضمن توجه به نکاتی که مدنظر کارفرماست، به میزان و شکل مشارکت مخاطبین هم فکر کرد.

خب برگردیم به زبان ساده خودمان! باید هم حواسمان به مسائل و نیازهای کارفرما می‌بود و هم طوری فرآیند را طراحی می‌کردیم که مخاطب‌ها هم حال کنند و از بازی لذت ببرند و یک تعادلی بین نسوختن سیخ و پخته شدن کباب به وجود می‌آوردیم! محدودیت دیگری که داشتیم این بود که نمی‌توانستیم از لحاظ فنی توی اپلیکیشن تغییرات زیادی بدهیم. در عوض این حُسن را هم داشت که به مکان خاصی محدود نمی‌شدیم و همه آدم‌ها می‌توانستند توی بازی شرکت کنند.

فرآیند طراحی و آماده‌سازی بازی حدود دو ماه طول کشید. با توجه به بازخوردهای خوبی که از شخصیت گروگانگیرِ «کتاب‌ربایی» داشتیم و چون محتوای اپلیکیشن طاقچه نیز کتاب بود، قرار شد برای ساختن فیلم باز هم از همین شخصیت استفاده کنیم. گروگانگیر اما این‌ بار به جای کتاب، یک آدم واقعی را گروگان می‌گرفت به اسم «بقیه». بازیکن‌ها برای کمک به گروگانگیر و شروع بازی باید کتاب «داوان» را توی اپلیکیشن طاقچه پیدا می‌کردند.

 

 

یکی از چالش‌هایی که در طراحی چنین پروژه‌هایی وجود دارد، گسترده بودن و تنوع طیف مخاطب‌هاست. با توجه به اینکه هدف ما جذب حداکثری بود و مخاطب تا به حال تجربه مشابهی از این سبک بازی‌ها نداشته، سعی کردیم معماها را آسان طراحی کنیم. بازیکن‌ها در معمای اول باید داستانی را می‌خواندند و بعد اسم قهرمانِ داستان را با توجه به راهنمایی‌های توی متن حدس می‌زدند و به جواب «ماهی سیاه کوچولو» می‌رسیدند. با اینکه تعداد زیادی از آدم‌ها این معما را به درستی حل می‌کردند اما فکر می‌کردند بازی همینجا تمام شده و دیگر ادامه نمی‌دادند.

 

 

یکی از هدف‌‌هایی که در طراحی این بازی داشتیم، این بود که آدم‌ها را با لذت خواندن آشنا کنیم یا دوباره آشتی بدهیم. چه با داستان‌هایی که خودمان می‌نوشتیم و چه با جستجو و خواندن کتاب‌های دیگر. برای اینکه از یکنواخت شدن معماها بیرون بیایم و از ظرفیت‌های دیگر اپلیکیشن هم استفاده کنیم، معمای آخر را توی کتاب صوتی تنگسیر گذاشتیم. که می‌توانید فایل صوتی‌اش را در اینجا بشنوید:

 

 

توی کتاب پایانی سعی کردیم داستانی بگوییم که پیوند بین مراحل قبلی برقرار شود و بازی را تمام کنیم. در پایانِ بازی یک کد هدیه هم گذاشته بودیم برای کسانی که موفق شده بودند بازی را تا مرحله آخر بروند. بازیکن‌هایی که به این مرحله رسیده بودند برای ما نظر گذاشتند و به بازی ما امتیاز دادند. بیشتر نظرها مثبت بود و امتیاز بازی ۴.۷ از ۵ نمره.

ما در«داوان»به دنبال تجربه‌‌های جدیدی در حوزه بازی‌پردازی هستیم و این پروژه نیز تجربه‌ها و چالش‌های خوبی برای ما داشت.

 

 

چالش‌ها و تجربه‌ها

– با اینکه سعی کرده بودیم کم‌ترین تغییرات فنی را داشته باشیم، اما باز هم به چند مشکل فنی در هنگام بازی برخوردیم. مثلا کاربران گوشی‌های اپل بعد از تحریم‌ها نمی‌توانستند نسخه آپدیت جدید اپلیکیشن طاقچه را بگیرند و یک‌جاهایی گیر می‌کردند یا بعضی از کاربرها کتاب ماهی سیاه کوچولو را قبلا دانلود کرده بودند و هرچه آن کتاب را می‌خواندند چیزی تویش پیدا نمی‌کردند!

– این پروژه با استقبال خوب و زیادی مواجه شد و نشان داد که چنین پروژه‌ای بیش از ۴۸ ساعت مهلتی که پیش‌بینی شده بود، ظرفیت دارد.

– با اینکه این فرآيند بازی‌پردازانه فقط در زمان محدود ۴۸ ساعت انجام شد، اما توانست بر روی شاخص‌هایی مانند دانلود اپلیکیشن، کاربر جدید، کاربر فعال،‌ دانلود رایگان و حتی خرید، تاثیر مثبتی بگذارد و همه‌ی آنها را نسبت به روزهای قبل افزایش معناداری بدهد.

– ساخت فیلم پرهزینه‌تر و سخت‌تر از چیزی بود که در ابتدا پیش‌بینی کرده بودیم، اما نتیجه‌اش هم به همان میزان خوشایند بود. بیش از هفتصد و سی‌هزار بار فیلم فقط توی تلگرام دیده شد. در مجموع بازخوردهای کیفی و کمی خیلی خوبی از این پروژه گرفتیم و امیدواریم که در پروژه‌های بعدی بتوانیم از این تجربه‌ها استفاده کنیم.

 

موخره رومیز

نویسنده مقاله‌ای که خواندید، محسن پور رمضانی، طنز نویس و نویسنده مجموعه داستان «کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون» است (پیوند به نسخه دیجیتال در طاقچه). احتمالاً اگر مجله خط‌خطی یا شهرونگ (صفحه روزانه طنز و کارتون روزنامه شهروند) را خوانده باشید، با نام او آشنا هستید. نوشته‌های محسن را هم، بیشتر در مورد کتاب‌هایی که می‌خواند، می‌توانید از طریق سایت «چوب الف» دنبال کنید (پیوند).

ثبت دیدگاه

خوشحال می‌شوم که دیدگاه شما را در مورد مقاله‌ی ارائه شده بدانم.

ممنون می‌شوم در نگارش دیدگاه خود این نکته‌ها را در نظر بگیرید:

  • دیدگاه‌های توهین‌آمیز و ناشایست تایید نمی‌شوند.
  • دیدگاه‌های بی‌ارتباط به محتوای مقاله تایید نمی‌شوند.
  • لطفا از بخش دیدگاه برای مطرح کردن سوال‌های خود استفاده نکنید (به جای آن از دیسکورد رومیز استفاده کنید).

    لینک کوتاه