رومیز لوگو
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

مصاحبه اختصاصی با ریچارد هَم - قسمت اول

مقدمه

ریچارد هم (Richard Ham)؛ یک نام‌ آشنا هم برای اهالی بازی‌های رایانه‌ای و هم برای اهالی بازی‌های رومیزی! مطمئناً شما هم نام بازی‌های سیمز (The Sims) و یا Brink رو شنیدید یا احتمالاً بازی هم کرده باشید. امروز سری زدیم به منتقد فعلی بازی‌های رومیزی در کانال رادو (rahdo) در یوتیوب (اطلاعات بیشتر) تا ببینیم چه چیزهایی برای گفتن با مخاطبان خودش داره. به علت زیاد بودن حجم گفتگو تصمیم گرفتیم در دو بخش مصاحبه رو تقدیم شما کنیم پس حتما همراه قسمت بعدی هم باشید.

 

رومیز: ریچارد تو پیش از این طراح ویدیو گیم بودی. از اون دوران برامون بگو و این که چی شد اومدی سمت بردگیم. اون هم نه طراحی بلکه معرفی و نقد؟

ریچارد: آره تو درست میگی. من حدود 20 سال طراح بازی‌های رایانه‌ای بودم. اگه بخوام صادقانه بگم کاملا من رو فرسوده و خسته کرده بود. یک شغل خیلی مشکل و کار با شرکت‌های بزرگ بازی‌سازی روی پروژه‌هایی مثل The Sims و چیزهایی از این دست و کار به طور میانگین هفته‌ای 73 ساعت. خیلی خسته و پیر شده بودم و خیلی جالبه که برات بگم تنها چیزی که من رو از بازی‌ها رایانه‌ای بیرون کشید حدود دو سال قبل از بازنشستگی‌ام بود، که موفق به کشف طراحی‌های مدرن برد گیم شده بودم و جالب تر اینکه قبل از اون اتفاق که حدود سال 2009 بود، من هیچ‌ ایده‌ای راجع به وجود این بازی‌ها نداشتم. واقعیت اینه که من چیزهایی در مورد بازی Magic: the Gathering می دونستم و بازی‌های دیگه مثل Warhammer و بجز این دو تا بازی‌ مونوپولی، سرنخ و The Game of Life تنها بردگیم‌هایی بود که می‌شناختم و چیز دیگه ای خارج از این‌ها رو اصلاً در مخیله‌ام نداشتم. من یکسری همکار داشتم که غروب‌ها دور هم جمع می‌شدن و بردگیم بازی می کردن، پُف چه مزخرفاتی! چی؟ واقعاً؟ و من همیشه فکر می‌کردم بازی‌هایی که انجام میدن نباید خارج از Warhammer یا ته‌اش دیگه Magic: The Gathering باشه. اصلاً چه بازی دیگه ای رو میتونن در موردش حرف بزنن؟! چرا اصلاً میرن سراغ این بچه‌بازی‌ها؟ و این واقعاً احمقانه بود و من کامل خارج از این بحث‌ها بودم و تقریباً تمام عمرم رو بدون اطلاع از این مسائل پشت سر گذاشته بودم. در حقیقت اون قدیما من یک Magic باز حرفه‌ای بودم و خیلی هم برام جذاب بود ولی در اون موقع اصلاً برام اتفاق هم نیفتاد تا Settlers Of Catan (در ایران سیطره کتان) رو بازی کنم، واقعاً پیش نیومد! و در سال 2009 من کشف کردم که این بازی‌ها فوق‌العاده جذابن! با همسرم جنیفر می‌خواستیم یک سفر طولانی رو با ون‌های کمپی تجربه کنیم که یک مسافرتی حدود 2 یا 3 هفته‌ای بود و من فکر می‌کردم تو این مدت زمان چکار باید بکنم؟ برای 2 یا 3 هفته! من نه دسترسی به اینترنت داشتم، نه تلویزیون و نه هیچ بازی رایانه‌ای! پس باید تو این 3 هفته چکار کنم؟ من به خاطر دارم که وقتی بچه بودم با خانواده بازی Scrabble رو انجام می‌دادیم و حتی یک نسخه قابل‌حمل که لوله میشد رو هم داشتیم که میشد راحت تو مسافرت ازش استفاده کرد. به خودم گفتم خودشه باید یکی بگیرم و غروب‌ها با جنیفر بازی کنیم. اون موقع من در یک هتلی در سیاتل اقامت داشتم و رفتم تو اینترنت تا نزدیک‌ترین فروشگاه بازی رو پیدا کنم. نزدیکای هتلی که بودم فروشگاه کوچکی بود که بازی‌های مدرن بردگیم رو هم داشت. تصمیم گرفتم برم اونجا. راستش وقتی رسیدم اونجا خیلی مطمئن نبودم اصلاً چی میخوام! داخل رفتم و قفسه‌ها رو نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم اینا دیگه چه کوفتین! واقعاً ازشون سر در نمی‌آوردم و از فروشنده پرسیدم که Scrabble رو داره یا نه؟ فروشنده بهم گفت: “آره دارم، ولی مطمئنی همون چیزیه که میخوای؟” و منم گفتم آره که مطمئنم! اون در جواب بهم گفت به من اطمینان کن اصلاً مطمئن نیستی! و این شد که حدود 15 تا 20 دقیقه با من صحبت کرد و بهم گفت که شما و همسرتون چه بازی‌هایی دوست دارین؟ سرگرمی هاتون چیه؟ و بعد از همه‌ی این سوالات بهم گفت تو باید پاندمیک (Pandemic) رو انتخاب کنی. هر روز و هر شب ما هیجان‌زده بودیم تا کنار هم بشینیم و این بازی رو  دیوانه وار بازی کنیم! و هر شب ما یک راه جدید برای باختن پیدا می‌کردیم!

بعد از اون ماجرا دوباره رفتم سرکار، داشتم فکر می‌کردم که خدایا چرا من باید بازی رایانه‌ای بازی کنم؟ این بازی‌ها خیلی جالب ترن! میدونی، چند سال بود که همسرم و من خیلی بازی‌های Co-op رایانه‌ای بازی می‌کردیم و همین بود که فروشنده بازی پاندمیک رو پیشنهاد داد. هر چه بیشتر وارد بردگیم میشدم ازون طرف کمتر دلم می‌خواست سمت بازی‌های رایانه‌ای برم! و خیلی جالبه که شما به جای اینکه با همسرت بشینی روی مبل و تلویزیون تماشا کنی، دور یک میز با اون می‌شینی و همدیگر رو تماشا می‌کنید و باهاش بازی می‌کنی. به خاطر همین شرایطم در بازی‌های رایانه‌ای مدام سخت تر میشد و بردگیم منو سخت درگیر خودش کرده بود. و این تمام دلایلی بود که از کارم اومدم بیرون.

بازی پاندمیک

بازی پاندمیک (Pandemic)

 

رومیز: معمولاً بازی‌هایی رو معرفی می‌کنی که درگیری مستقیم بین بازیکنا (Direct Conflict) ندارن، شانس توشون کمه و دو نفره هستن. دلیلش چیه؟

ریچارد: خب، دلیل این ماجرا همش بر میگرده به جوابی که به سؤال قبل دادم. من این بازی‌ها رو با همسرم انجام میدم. من فقط با همسرم بازی می‌کنم، من با کس دیگه بازی نمی‌کنم و در کنار این، من در یه جزیره کوچکی وسط مدیترانه (مالت) دارم زندگی می‌کنم و تعداد مردم اینجا که بخوان باهام بازی کنن از تعداد انگشتام بیشتر نیست، این تمام این کشوره! من همشون رو ملاقات کردم و خیلی هاشون حدود 2 ساعت فاصله دارن با ما و برای دیدنشون باید با کشتی رفت! پس همسرم تنها شریک بازی منه و برای همین تمرکزم رو بازی‌های دو نفره است و بازی‌ای که دو نفره نداشته باشه، من واقعاً نمی تونم بازی کنم. من هیچ کس دیگه رو ندارم که بخوام باهاش بازی کنم؛ اگه بخوام صادق باشم، حتی اگرم کس دیگه ای بود که بخواد با من بازی کنه، انقدر که با همسرم دوست دارم و لذت میبرم بازی کنم دوست ندارم با دیگران بازی کنم. این یک عشق و سرگرمی هست که ما میتونیم باهم به اشتراک بذاریم و درحالی‌که بازی کردن با مردم رو خیلی دوست دارم ولی من همیشه به خودم میگم لذت بازی که میتونم با جنیفر داشته باشم با کس دیگه نمی تونم داشته باشم، پس همسرم همیشه انتخاب منه. به خاطر اینکه این کار یه کار خیلی خاصه که من و جنیفر میتونیم به عنوان یک زوج که حدود 25 ساله باهم هستیم تجربه کنیم. محبوب‌ترین راهی که من از بردگیم لذت می‌برم بازی‌های دو نفره است، اونم با همسرم همین و بس!

در مورد سؤال بعدی که راجع به درگیری مستقیم بود، باید بگم من اساساً فاصله می‌گیرم از این بازی‌ها. تلاش برای تخریب کردن حریف و دزدیدن چیزی ازش و چیزهایی مثل این. به خاطر اینکه من با همسرم بازی می‌کنم و واقعاً هیچ علاقه‌ای ندارم که چیزی ازش بدزدم یا چیزی که ساخته رو تخریبش کنم. این به نظر من حس خیلی بدی داره. اما چیز دیگه هم هست اگه من بخوام با شما بازی کنم ممکنه این حس رو داشته باشم که بخوام چیزی ازت بدزدم یا قلعه‌ای که خیلی زیبا درست کردی و تلاش زیادی کردی برای ساختش، من بگم اوکی الان یه ارتش آماده می‌کنم تا همشو خراب کنم؛ این واقعاً حس وحشتناکی رو به من میده و خیلی‌ها بهم میگن که این فقط یک بازیه و تو نباید خیلی جدی بگیریش! این واقعاً یه بحث شخصیه و من میگم متأسفم این حرف هم نمیتونه بهم کمک کنه که یک همچین کاری رو بکنم. من به این حقیقت فکر می‌کنم که تو یک چیزی رو ساختی و واقعاً براش تلاش کردی و بهش افتخار می‌کنی. من حس بدی دارم که بیام همشو بهم بریزم. چرا باید یک بازی رو انجام بدم که حس بدی بهم میده؟ من اینجام تا سرگرم بشم. خیلی‌ها فکر می کنن که وقتی من میگم از این دست بازی‌ها دوری می‌کنم فقط به خاطر همسرم هست. میگن اون همیشه با همسرش بازی میکنه و اونم نمیذاره از این بازی‌ها بکنن، نه! این‌طور نیست! اتفاقاً اون خیلی خشن تر از منه و خیلی آماده‌تر از منه که بزنه همه قلعه من رو تخریب کنه! و خیلی‌ها میگن که ریچارد مثل بچه‌ای میمونه که دوست نداره چیزاش رو بدزدن! به نظر من این اصلاً مشکلی نداره. من میگم که خیلی هم دوست دارم که توی یک بازی ببازم و بازی منو ببره. به خاطر این که باعث میشه من بازم فکر کنم و با طرح جدیدی بازی کنم تا بازی رو ببرم اما به هیچ عنوان دوست ندارم چیزهایی که حریفم ساخته رو خراب کنم، این واقعاً غیرقابل‌تصوره برام. چون بازی برای سرگرمیه!

و در مورد شانس داخل بازی هم باید بگم که نمی تونم بگم که با حرفت موافقم! من هیچ مشکلی با وجود داشتن شانس در بازی ندارم. من عاشق Dominion هستم و بخش زیادی از این بازی رو شانس در بر میگیره. شما کارت‌ها رو می‌کشید و در زمان مناسب توانایی اینو دارین که کارت مورد پسندت رو بخری. این بازی ازون بازی‌هاست که میشه شانس رو تحت کنترل خودت قرار بدی. هر وقت که یک کارت بد رو کشیده باشی میتونی این انتظار رو داشته باشی که نوبت بعد یه کارت خوب بهت بیافته، چرا که من میتونم یک برنامه براش بچینم و در موردش فکر کنم. خب تنها موردی که دوست ندارم  زیاد بودن شانس در بازیه. Mice & Mystics یک بازی فوق‌العاده زیبا و با داستان جذابه و من همه چیز رو راجع بهش دوست دارم بجز این مورد شانس! چرا که هر پنج ثانیه شما باید تاس بریزی. میخوای دست به مهره بشی، میخوای حرکت کنی، میخوای حمله کنی در هر صورت باید تاس بریزی. هر کاری میخوای بکنی باید یه تاس قبلش بریزی و این واقعاً منو خسته میکنه. به نظرم تاس خیلی خوبه ولی تاس مثل نمک میمونه! یک مقدار نمک میتونه طعم یک غذا رو خیلی بهتر کنه اما اگه زیاد بشه، طعم غذا رو خراب می کنه و من همین حس رو نسبت به شانس در بازی‌ها دارم. من بازی‌هایی که شانس دخیل باشه توش رو خیلی دوست دارم و تعداد خیلی کمی بازی توی قفسم هست که اصلاً شانس توش نباشه مثل شطرنج. من عاشق اینم که تو بازی غافلگیر بشم ولی همونطور که گفتم مثل نمک یکمی که طعم بازی رو بهتر کنه نه بیشتر.

باکس کاور بازی Dominion

 

رومیز: با توجه به سبک بازی‌هایی که معرفی می‌کنی، حدس می‌زنم که مخاطبین خاصی داری. مثلاً زوج‌ها، آیا همین طوره؟ اگه ممکنه یک مقدار بیشتر توضیح بده.

ریچارد: میدونی، در حقیقت درست میگی اما به طور قطع نمی تونم همچین چیزی رو بگم. من هیچ‌وقت نظرسنجی نذاشتم، شاید بهتر باشه این کار رو یک‌بار انجام بدم و متأسفانه Youtube stats هم تو این جریان، چه کسی از کجاست و چند سالشه رو اطلاع نمیده. اما چیزی رو که میتونم بگم اینه که هر وقت من جایی میرم که مردم من رو میشناسن، چیز جالبی در این برخوردها متوجه شدم این بود که میامدن بهم می‌گفتن هی ریچارد ما برنامه تو رو نگاه می‌کنیم و با همسرمون بازی می‌کنیم، یا اینکه میگن با مادرم بازی می‌کنم. و این واقعاً یک حقیقت علمی نیست. در ویدئوهایی که من ضبط می‌کنم به چیزی توجه دارم که  اغلب در بقیه ویدئوهایی از این دست وجود ندارن و اون هم بازی دو نفره است. بازی‌های خیلی زیادی مثل Settler of Catan هستن که جزو بهترین بازی‌های مدرن محسوب میشه اما چیزی که هست به هیچ عنوان دو نفره نمیشه بازی کرد. اما یکسری چیزها باید تغییر کند، من متوجه شدم که ناشران زیادی هستن که دارن امکان دو نفره بازی کردن رو به بازی هایشون اضافه میکنن، چرا که بازی کردن به صورت دو نفره رشد زیادی پیداکرده و تنها مختص به من و جنیفر نیست.

 

منتظر قسمت بعد هم باشید…

ثبت دیدگاه

خوشحال می‌شوم که دیدگاه شما را در مورد مقاله‌ی ارائه شده بدانم.

ممنون می‌شوم در نگارش دیدگاه خود این نکته‌ها را در نظر بگیرید:

  • دیدگاه‌های توهین‌آمیز و ناشایست تایید نمی‌شوند.
  • دیدگاه‌های بی‌ارتباط به محتوای مقاله تایید نمی‌شوند.
  • لطفا از بخش دیدگاه برای مطرح کردن سوال‌های خود استفاده نکنید (به جای آن از دیسکورد رومیز استفاده کنید).

  1. چه عالی! خیلی ممنون. من واقعا وقتی چند روز ازش چیزی نمی بینم احساس می کنم که دلم براش تنگ میشه. احساساتش واقعا در تعاملش با بازی ها روشنه. امیدوارم دوباره برید سراغش.

  2. اینکه شما از او پرسیده اید که
    ««معمولاً بازی‌هایی رو معرفی می‌کنی که درگیری مستقیم بین بازیکنا (Direct Conflict) ندارن، شانس توشون کمه و دو نفره هستن»»
    یعنی الان تمام این حدود پنجاه تا گیم برد که توی قفسه پشت سر توی عکس دیده می شود فقط دارای همین ویژگی های هستند؟ این عکسی که گذاشته اید مربوط به قفسه بازی خانه خودش است؟
    راستی این توی جزیره مالت چکار می کنه؟ شغلش چیه؟

    • پوریا افشار گفته؛
      10:47 1395/05/27

      همین طور که خودتون اشاره کردید از کلمه معمولا استفاده شده و در توضیحات ایشون هم به این مطلب اشاره شده. در مورد دو نفره بودن هم که حتما بازی هایی رو که داره همشون از دو نفره پشتیبانی می کنن چون ریچارد فقط با همسرش بازی میکنه. قفسه پشت سرش هم داخل خونه ایشون هست. تا جایی که ما میدونیم ایشون بازنشسته است و کاری غیر از تحلیل بازی ها ندارن.

  3. حالا همیشه که آدم با خانمش در حال صلح نیست، اینها اون موارد معدودی که ممکنه کمی با هم اختلاف پیدا کنند چی می شه؟ الان شرکتها و سازمانها غالباً اجازه نمی دهند که ازدواج داخلی صورت بگیره چون اختلاف زن و شوهر باعث می شه کار شرکت بخوابه، می شه این سوال را پرسید یعنی کار نقد بازی ها متوقف می شه؟

  4. بازتاب هارومیز – مصاحبه اختصاصی با ریچارد هَم – قسمت دوم

  5. بازتاب هارومیز – در ۳۰ ثانیه یاد بگیر، تمام عمر بازی کن!

  6. بازتاب هارومیز – پیش به سوی پنجاهمین نمایشگاه Gen Con

لینک کوتاه