مقدمه
خیلی مقاومت کردم. یعنی میشه گفت هرچی در توانم بود گذاشتم که به اینجا نرسه. ولی خب… کم آوردم. بیشتر از این نمیشه جا خالی داد و دیگه مجبورم که راجع به بازی مافیا صحبت کنم. حالا اینهمه مقاومت برا چی؟ شاید شما هم درکم کنین. مافیا از اون دسته بازیهاییه که وقتی باهاش آشنا میشی، مثل یه ویروس خیلی سریع به همه جای اکیپ رخنه میکنه و یهو میبینی که دو ساله هرجا که جمع میشین دارین مافیا بازی میکنین، اونم با همون آدمای همیشگی.
اما حقیقت اینه که بازی مافیا، یه بازی خیلی عالی دورهمیه و ویژگیهایی رو در آدم پرورش میده که خیلی از بازیهای دیگه نمیتونن روش تاثیر بذارن. از طرفی بازی مافیا باعث بوجود اومدن یک ژانری از بازیهای رومیزی و غیر رومیزی به اسم بازیهای استنباط اجتماعی (Social Decution game) شده. خیلیها ممکنه از این بازی بدشون بیاد، ولی دارن چیزی رو به بازی نسبت میدن که به بازیکنها مربوطه، نه به بازی. همه اون ویژگیهای منفی که الان از بازی مافیا توی ذهنتون میاد، اگه دقت کنین به خصوصیات آدمها برمیگرده. حالا بیشتر و به شرح راجع به این مسایل گپ میزنیم.
تاریخچه؛ مافیا که بود و چه کرد
بازی مافیا رو اولین بار آقای دمیتری دیویدوف در سال ۱۹۸۷ در دانشگاه دولتی مسکو در اتحاد جماهیر شوروی سابق طراحی کرد. هدف از طراحی این بازی بررسی و آزمایش تنش و برخورد گروههای اقلیت آگاه و اکثریت ناآگاه با همدیگه بوده. با توجه به سال طراحی بازی و ماهیت این تنش، اهداف والای آقای دیویدوف کاملا عریانه. اولین بازیهای مافیا در بهار سال ۸۷ در خوابگاههای دپارتمان روانشناسی دانشگاه مسکو بازی شده و ازون به بعد اتاق به اتاق، فرد به فرد و دهان به دهان بین دانشجوها پخش شده. دیویدوف این بازی رو به سفارش دانشگاه (برای آموزش بر و بچههای کالجی که هیچکدوم هم هیچوقت هیچ ربطی به کاگب پیدا نکردن) و برای تحقیقات روانشناسانه خودش طراحی کرد. بازی مافیا آروم آروم به بخشهای دیگه اروپا و بعد از اون به آمریکا هم راه پیدا کرد. در یک دورهای برنامه تلویزیونی هم در کشور لتونی ساخته شد که چهرههای مشهور لتون (لتونیستانی؟ لت؟) میشستن دور هم و مافیا بازی میکردن.
پس تا اینجا فهمیدیم که دیویدوف همه کاره مافیا بوده، درسته؟ نه دیگه! این بازی مافیایی که ما بازی میکنیم نسخه تصحیحشده مافیا (که حتی اسمش هم شده گرگینه) توسط اندرو پلاتکینه. حالا پلاتکین کیه؟ من شرمندم ولی هرچی میخونم نمیفهمم. شاید شما بتونین کمکم کنین:
Plotkin has also made major technical contributions to the interactive fiction medium, designing the Blorb archive format, the Glk I/O platform, and the Glulx virtual machine, and implementing Glulx Inform and several interactive fiction interpreters for the Macintosh and X. The Glk API has made possible the creation of “universal translator” interpreters such as Gargoyle, a single program capable of running all interactive fiction formats.
فهمیدین؟ عالی شد. پلاتکین بازی مافیا رو به گرگینه تغییر داد چون احساس میکرد که مفهوم مافیا اونقدرها هم بین مردم آشنا نیست و در عین حال اینکه تو بازی روز و شب داریم و آدم بدها شبها به گرگینه تبدیل میشن، خیلی بهتر به موضوعیت قضیه میشینه. اینم حرفیه. جالب اینه که تو بازی گرگینهست که شخصیتهایی مثل دکتر و امثالهم بوجود اومدن و بعدا به بازی مافیا هم اضافه شدن. در حقیقت در نسخه ابتدایی دیویدوف هیچ شخصیت خاصی وجود نداشته و همش بعدا به بازی اضافه شده. راجع به تفاوتهای این دو نسخه اصلی و نسخههای مندرآوردی دیگه هم بیشتر صحبت میکنیم.
تو سال ۱۹۹۸ هم دانشگاه کالینگراد (که گویا کشوری بین لهستان و لیتوانیه) کتابی منتشر میکنه به اسم «ارتباطات غیر کلامی: ساخت بازیهای نقشآفرینی مافیا و قاتل» و این کتاب رو در دوره روشهای شناختی بصری (Visual psychodiagnostics)، به دانشجوها تدریس کردن که روشهای شناختی غیر کلامی (مثلا زبانِ بدن) رو آموزش بدن. حقیقتا عمق فاجعه داره زیاده ژرف میشه پس دیگه ادامه نمیدم.
در یک کلام، مجله About.org بازی مافیا رو به عنوانی یکی از ۵۰ تاثیرگذارترین بازیهای تاریخ، از دیدگاه تاریخی و فرهنگی اعلام کرده.
قوانین کلی، جزئی و شخصیتها
من معتقدم که همه شماها بازی مافیا رو بلدین. ولی چون میخوام راجع به شخصیتهای مختلف و اصولی صحبت کنم مجبورم یه دور از اول توضیح بدم. اگه ویدئو بود میگفتم اسکیپ کنید به فلان دقیقه. اصلا چرا اینو ویدئو نساختیم؟ بگذریم.
بازیکنها بصورت مخفیانه (توسط یک سری کارت) به دو تیم تقسیم میشن: تیم مافیا و تیم بیگناهان (که البته ما تو بازیهامون بهشون میگیم پلیس). بازی تو دورههای روز و شب برگزار میشه و اعضای تیم مافیا کسانی هستن که اطلاعات کامل راجع به هویت همه دارند. معمولا ۳۰٪ تعداد بازیکنها مافیا خواهند بود. در طی شب اعضای مافیا مخفیانه یکی از بازیکنها رو میکشن و در طی روز همه با بحث، مجادله و رای گیری یک بازیکن رو اعدام میکنن. بازیکنانی که کشته شدن از دور بازی حذف میشن و بازی زمانی تموم میشه که همه اعضای یکی از دو گروه بمیرن. این بازی نیاز به یک نفر داور (برگزار کننده بازی، مدیر امور داخلی و رسیدگی به پیشنهادات و شکایات در متن بازی) داره که جزو بازی حساب نمیشه و فقط کمک میکنه که بقیه بتونن بازی کنن.
اینی که توصیف کردم مدل ابتدایی بازی آقای دیویدوف بود. در مدلهای امروزی (که خیلی نزدیکتر به مدل پلاتکین هست) بعضی از بازیکنها شخصیتهای خاص با ویژگیها و قدرتهای متفاوت دارن.
شخصیتهای ابتدایی / دکتر، کاراگاه و پدرخوانده
دکتر هر شب بعد از مافیا بیدار میشه و یک نفر رو درمان میکنه. اگه کسی که درمان شده همون کسی باشه در همون شب توسط مافیا کشتهشده، اون بازیکن نجات پیدا میکنه. کاراگاه هر شب هویت یکنفر رو از داور بازی میپرسه. پدر خوانده کسیه که داور بازی راجع بهش به رئیس پلیس دروغ میگه.
شخصیتهای پیشرفته
کافهچی کاربری شبیه به کاراگاه داره با این تفاوت که تو تیم مافیا هاست. رئیس پلیس کسیه که داور در موردش به کافهچی دروغ میگه.
مالیخولیا بازیکنیه تو هیچ تیمی نیست و شبها میتونه آدم بکشه با محدودیت شش تیر. ناتاشا پلیسیه که شبها چشمهاش رو همراه با مافیا ها باز میکنه. خائن یکی از اعضای مافیاست که همتیمیهاش نمیشناسنش. روانشناس پلیسیه که سه نفر رو به عنوان مالیخولیا و ناتاشا و خائن میشناسه (ولی نمیدونه کدوم یکی از این سه نفر دقیقا کدوم شخصیت هستن).
شاهد کسیه که شب اول داور بهش میگه کیا مافیا هستن، ولی اگه حتی بعد از برد تیم پلیس مافیاها بتونن تشخیص بدن که شاهد کیه بازی رو میبرن. دختر بچه کسیه که شبها چشمهاش رو بصورت مخفیانه با مافیا باز میکنه که ببینه کیو دارن میکشن، ولی اگه ببیننش در لحظه میمیره.
پرستار در صورت مرگ دکتر نقش دکتر رو ادامه میده. فرشته نجات مثل دکتره ولی نمیتونه خودش رو خوب کنه. بادیگارد هرشب خودش رو پیش مرگ یک نفر میکنه.
شکارچی کسیه که اگر در طول روز بمیره یک نفر دیگهرو هم با خودش میکشه. بمب: پدر خوانده بدون اینکه بقیه مافیاها بدونن به یکی از مافیاها بمب وصل میکنه و اگه فردای اون روز شخصی که بمب بهش وصل شده بمیره دو نفری که کنارش نشستن هم میمیرن.
پژوهشگر طی شب یکنفر رو پاکسازی میکنه، شخص پاکسازی شده اگه مافیا باشه به پلیس تبدیل میشه. در بعضی از بازیها پدر خوانده میتونه پلیسها رو شبانه به تیم مافیا دعوت کنه. رئیس فرقه شبها دیگران رو به فرقه دعوت میکنه و اگه بتونه همه پلیسهای زنده رو به فرقه خودش دعوت کنه بازی رو بصورت جداگانه میبره.
پلیسها گروهی از بیگناهان هستن که همدیگرو میشناسن. خواهر و برادر بیگناهانی هستن که اگه یکیشون بمیره اونیکی هم میمیره. عشاق دو نفر هستن یکیشون در تیم مافیا و یکیشون در تیم بیگناهان و اگه انتهای بازی فقط این دو نفر زنده مونده باشن بصورت جداگانه بازی رو میبرن.
رئیس جمهور کسیه که دیگران انتخابش میکنن و در طول یکروز به تنهایی رای میده. شهردار کسیه که دیگران انتخابش میکنن و رایش دوبرابر رای دیگران حساب میشه. وکیل کسیه که در طول شب یک نفر رو انتخاب میکنه و در طول روز بعد میتونه جلوی اعدام شدن اون شخص رو بگیره. احمق کسیه که یک نفر رو انتخاب میکنه و در طی بازی باید اون شخص رو مجاب کنه که بجاش رای بده. منفور کسیه که یک رای کمتر برای اعدامش نیازه. نوجوان پلیسیه که حق رای دادن نداره.
گنگ شخصیتیه که حق حرف زدن نداره. دندانپزشک کسیه که در طی شب یکنفر رو انتخاب میکنه و در طول روز بعد او شخص گنگ میشه.
کالبدشکاف کسیه که شبها میتونه هویت آدمهای مرده رو بفهمه. مدیوم میتونه شبها با مردهها صحبت کنه. خونآشام کسیه که در طی شب نمیمیره.
ساحر، نکرومنسر و ناجی در طی شب بازیکنی که همون شب کشته شده رو زنده میکنن، اون بازیکن به تیم این افراد میپیونده و میتونن جداگانه بازی رو ببرن.
!! تبصره: شخصیتهایی که گفته شد همه شخصیتهای ممکن نیستن و توسط بنده حقیر برای اضافه کردن به بازیهای مافیای خودمون انتخاب شدن. بعضی از شخصیتها هم تعابیر مختلفی دارن و یکی از تعاریفشون اینه که من ارائه دادم. ترکیب شخصیتهای مختلف باهم بسیار کار پیچیدهایه و ممکنه به سادگی با حضور دو شخصیت متناقض بازی از حالت تعادل خارج بشه!!
نسخههای عجیب
مافیای کوانتومی(Quantum Werewolf): این نسخه توسط استیون ایرگنگ در سال ۲۰۰۸ برای مسابقه طراحی پازل CISRA Puzzle Competition طراحی شد و بعدا به عنوان یک نسخه قابل بازی مافیا منتشر شد. تفاوت ماجرا اینه که در اول بازی به بازیکنها شخصیت نسبت داده نمیشه در عوض به هر کسی احتمالات کوانتوم استیت اون روز داده میشه. هر بازیکنی که احتمال دکتر یا مافیا بودنش صفر نیست، اعمال این شخصیتها رو در هر شب انجام میده (البته که این اعمال ممکنه بعدا به علت عوض شدن احتمالات شخصیتها بی تاثیر بشن). بعد از مرگ هر بازیکن فروریزش بردار حالت (Wave Function Collapse) اتفاق میوفته و به هر بازیکن احتمالات جدید ارائه میشه.
مافیا در مترو: Copenhagen Game Collective بازی مافیا رو به شکلی تغییر داد که مناسب برای بازی توی مترو باشه. در این نسخه بازیکنهایی که در طول روز اعدام میشن از مترو پیاده میشن و برای قطار بعدی منتظر میمونن تا یه بازی دیگه رو شروع کنن.
ختمالکلام
چیزی که باعث میشه که ماها از مافیا بدمون بیاد، خاطرات تلخیه که خودمون در گذشته با این بازی ساختیم. این بازی در ماهیتش بسیار جذاب، هیجان انگیز و آموزندهس. باحالترین نکته بازی اینه که بعد از حل کردن یه پازل – که لزوما منطقی نیست، احساسی هم نیست – باید به آدمهای شکاکی که بین حقیقت و دروغ گم و گور شدن حرفت رو بقبولونی. بماند که احتمال داره اشتباه حل کرده باشی و … مشکلات این بازی اینه که آدمها دروغ، تهمت و عدم اعتمادی که توی این بازی تجربه میکنن رو به رابطهای که قبلا داشتن نسبت میدن و اجازه میدن که در رابطه آیندشون تاثیر بذاره. و این بد است. این خیلی بد است. ماهیت این بازی این فرصت رو به آدمها میده که همچین اشتباهی بکنن. بدتر از اون اینه که تو انتخاب آدمهایی که باهاشون مافیا بازی میکنین خیلی باید عصا بدست عمل کنین، چون ماهیت بازی این اجازه رو به آدمهای بیادب و بی اخلاق میده که هرچقدر میخوان جولان بدن و بندازن گردن بازی.
میشه این نکته رو کاملا انداخت گردن بازیکنها، ولی قسمت خوبی از تقصیر هم گردن بازیه. به خاطر همینه که در دنیای بازی فکریهای امروزی، یه سری از بازیها برداشتهای خیلی متنوع از بازی مافیا کردن و خیلی از نقصهای این بازی رو برطرف کردن. که بعدا حتما سر فرصت در مورد اون بازیها هم گپ میزنیم.
در آخر جا داره از دوست خوبم علیرضا پور اسد هم تشکر کنم به خاطر مقاله خیلی خوبش در مجله دانشمند. و همینطور ویکیپدیای عزیز دلم.
و اما در مورد اندرو پلاتکین
ژانری از بازیها داریم با نام Interactive Fiction یا داستان تعاملی
بازیهای Adventure یا ماجرایی رو در نظر بگیر با این تفاوت که فقط متن هستن و هیچ رابط گرافیکی ندارن و گیمر میبایست داستان رو بخونه و کاری رو که میخاد انجام بده رو تایپ کنه. مثلاً:
pickup knife
حالا، جناب پلاتکین یکی از مهمترین افراد در دنیای بازیهایIF هستش. مشخصا این بازیها یه یک مفسر یا Interpreter نیاز دارن تا بتونن متن وارد شده توسط کاربر رو پردازش کنن. در پاراگراف انگلیسی که داخل مقاله هستش، اسامی که براتون غریبه در واقع نام موتورها و مفسرهای این دست از بازیهاست.
دنیای IF خیلی گسترده و غنی هستش که طبیعتا تو یه کامنت نمیشه حق مطلب رو ادا کرد…
ممنون از مقاله خوندنی و به قول همون علیرضا خان پوراسد: “دمت گرم و تنت سالم”
درود بر تو ای سیروسبخت. مرسی از توضیحی که دادی، من که میدونستم اینارو 🙂 ولی واسه اینکه ببینم تو بلدی یا نه ترجمه نکردم.
:))
آقا باز هم دمتون گرم و تنتون سالم. من همهش حسرت میخورم که چرا تو اکیپتون نیستم. واقعاً.
فقط یکی دو تا گیر ملانقطی. اون wave function collapse میشه فروپاشی/فروریزش تابع موج. اون psychodiagnostics هم فکر میکنم بشه روانتشخیصی. شناختی رو معمولاً تو فارسی برای cognitive رزرو میکنن. مخلص.
یه نگاهی به صفحه “همکاری با رومیز” بنداز.
ما از همکاری با دوستان دست به قلم که به بازی های رومیزی علاقه دارن استقبال می کنیم 😉
مرسی از راهنماییت و اگه واقعا علاقه به همکاری با ما داری بهمون ایمیل بزن. ما از خورههای جدید استقبال میکنیم
مخلص دوستان
ممنون از ابراز لطفتون. الساعه یه ایمیل زدم آقا. 🙂
ممنون بابت توضیحاتتون، شدیدا دمتون گرم
خیلی ارادتمندیم. واقعا مقاله ی خوب و پروپیمانی بود. دمت گرم و تنت سالم! قطعا پرداختن به این بازی همیشه جذابه.
https://epicmafia.com/home به این وب سایت نگاهی بندازید.
http://bahamzi.com/index.php/2016/03/10/%d9%85%d8%a7%d9%81%db%8c%d8%a7/
این دومی هم مقاله ی من.
فقط خواستم یه وب سایت معرفی کنم به کسایی که دوست دارن مافیا بازی کنن ولی اکیپ پایه ندارن همیشه. اگر کمی زبان انگلیسیتون خوبه به سایت http://www.epicmafia.com سر بزنید و از مدل های خیلی عجیب غریب مافیا لذت ببرید. مدلایی که صرفا با ندد حالت آنلاین امکان پذیر هست
بازتاب هارومیز – غولی که یاد غولستون کرده بود.
بازتاب هارومیز – نبرد من
بازتاب هارومیز – سهگانه دروغ؛ خیانت و افشاگری
کالینگراد کشور نیست اصلا همچین کشوری مو جود نیست