مقدمه
Dead Of Winter؛ کمتر بردگیم بازی رو میشه پیدا کرد که با این عنوان آشنا نباشه و یا حتی اونو بازی نکرده باشه، یه بازی که باید تصمیماتی جدی و حساسی در حین بازی گرفته بشه، و ممکنه کسی که دوست شما در تمام بازی بوده در عمل یک خیانتکار باشه که فقط میخواد خودش رو از دست زامبیها نجات بده و بقیه رو قربانی کنه. امروز قصد داریم با خالق این بازی Isaac Vega (آیزاک وگا) در مورد کارهایی که انجام میده و بخصوص در مورد بازی چله زمستان (Dead Of Winter) گپ بزنیم. پس با ما تا آخر این مصاحبه همراه باشید.
رومیز: آیزاک خیلی ازت ممنونم که تو این موقعیت با این همه مشغله این اجازه رو به من دادی که بتونم باهات صحبت کنم. لطف میکنی یکم در مورد خودت برام بگی و اینکه کی و چطور شد که وارد بازیسازی شدی؟
آیزاک: من آیزاک وگا هستم طراح ارشد شرکت Plaid Hat Games ، همش بر می گرده به دوران دبیرستانم زمانی که دوستانم من رو با بردگیم آشنا کردن، من تا قبل از اون ماجرا هیچچیزی راجع به بردگیم نمیدونستم، اتفاقی که افتاد این بود که من واقعاً تحت تأثیر اون بازیها قرار گرفتم و شش ماه بعدش به خودم گفتم منم میتونم یه بازی درست کنم، این شد که اولین بازیمو طراحی کردم یه آشغال بهتماممعنا بود، ولی به همین راحتی ولش نکردم و به بازی ساختن و ایده دادن ادامه دادم، منبعدها تحصیلاتی رو در مورد ویدئوگیم داشتم که برام جالب نبود که برای کسی مدلسازی یا برنامهنویسی کنم تا یه بازی بسازه! من خودم دوست داشتم که طراح بازی باشم که بهترین راه بردگیم بود پس تحصیلات رو بیخیال شدم و شروع به ساخت بردگیم کردم.
رومیز: خب من چند تا سؤال کوتاه ازت میپرسم بعد میریم سراغ سوالای مربوط به بازیهات، میشه برامون بگی بازیهای موردعلاقهات از طراحان دیگه چه چیزهایی بودن؟
آیزاک: امم.. راستش من دو تا بازی هست که واقعاً بهشون علاقه دارم چون نهتنها بسیار سرگرمکننده است بلکه واقعاً خلاقانه است؛ اون دو تا بازی چیزی نیست بهجز Codenames و کاتان.
رومیز: از طراحان بازی چه کسی رو بهش علاقه داری؟
آیزاک: من راب داویو (Rob Daviau) رو واقعاً بهش علاقه دارم،کاراش فوقالعاده پر از خلاقیته، مخصوصاً بازی Pandemic Legacy که خیلی عالی کرده، حقیقتشو بخوای گاهی بهش حسودی میکنم!
رومیز: من میدونم که تو بازیهای زیادی داری که واقعاً شاهکارن اما توی ایران بازی Dead Of Winter تو بسیار شناختهشده است و همه تو رو با این بازی میشناسن، منم سوالامو با این بازی شروع میکنم.
آیزاک: من خیلی خوشحالم که میشنوم بازی رو توی ایران خیلی دوست دارن و برام خیلی جالبه؛ باشه شروع کن.
رومیز: من میخوام بدونم که ایده ساخت بازی رو از کجا گرفتی، ازون جایی که شنیدم تام وسل (Tom Vasel)میگفت که ایدهای که گرفتی از روی یه کتاب بوده درست میگه؟
آیزاک: کتاب؟ تام وسل؟ نه! من بیشترین ایده رو از World war Z و Walking Dead گرفتم مخصوصاً Walking Dead که بیشتر مربوط به ارتباطات بین شخصیتهاست در دوره آخرالزمان و حمله زامبیها. اوایل یکی از دوستام یه ایده در مورد زامبیها داشت که واقعاً مزخرف بود ولی جا داشت که بشه روش کار کرد منم یه ایده داشتم و بهش گفتم نظرش چیه تا پنجاهپنجاه روش کارکنیم، که اونم قبول کرد و همکاریمون رو شروع کردیم و اولین پروتوتایپ رو درست کردیم که واقعاً افتضاح شده بود! ولی کوتاه نیومدیم، انقدر روش کارکردیم و تست کردیم تا شد همین بازیی که شما میبینید که خوشبختانه هم طرفداران زیادی داره و هم موفقیت خیلی خوبی رو کسب کرد.
رومیز: و اینکه چرا این اسم رو براش انتخاب کردی؟
آیزاک: اسم بازی رو هم بیشتر سر این انتخاب کردیم که جو آخرالزمانی و زامبیها با تاریکی و حس خاصی که در زمستان هست خیلی به نظرم تقارن داشت به همین خاطر این اسم رو براش گذاشتیم.
رومیز: آیزاک فکر نمیکردی که ساخت یه همچین بازیی که معمولاً بیشتر از 2 ساعت طول میکشه ریسک بالایی داره؟ و اینکه به نظرت بازی از جریان نمیافته توی این مدتزمان؟
آیزاک: چرا اتفاقاً اوایل خیلی این موضوع فکرم رو درگیر کرده بود ولی با تستهای زیادی که انجام دادیم فهمیدیم که همین موضوع باعث جذابیت بازی هم میشه، چراکه هر بار و هر کس با داستان خاصی درگیر میشه و این خیلی عالیه و این رو هم فراموش نکنیم که بازی ممکنه توی 30 دقیقه هم به اتمام برسه، طوری که همه شخصیتها بمیرن!
رومیز: داستان بازی روی مسئله خاصی تمرکز داره و به نظرم اون مسئله حس طمعی هست که در وجود انسان وجود داره، میشه یکم در این رابطه توضیح بدی؟
آیزاک: آره واقعاً همین طوره، مثل زندگی واقعی، درواقع این بازی فقط شخصیت ها رو در موقعیتی قرار میده تا واکنش نشون بدن و هر کس در اون موقعیت باید تصمیم متفاوتی بگیره که مسلماً طمع یکی از همون حسهاست که شخصیتها در بازی باهاش درگیر میشن.
رومیز:در حال حاضر تو در Plaid Hat Games مشغول کار هستی، ممکنه یکم در مورد تیمی که باهاشون کار میکنی برام بگی؟ راستی طراحی بازی شغل تماموقتت هست؟
آیزاک: آره من طراح ارشدم و شغل تماموقت منه. گروهی که در کنار من هستن واقعاً همه استعدادهای خاص و منحصربهفردی دارن. از Colby Dauch که مدیر گروه هست تا تکتک افراد باهم ارتباط خیلی خوبی داریم. نمیتونم از نام بردن فرناندا سوارز (Fernanda Suarez) صرفنظر کنم. این دختر واقعاً هنرمند فوقالعاده ایه که در بازی Ashes وظیفه طراحی بر روی کارتها رو به عهده داشت و کارش عالیه.
رومیز: خیلی از مردم می خوان بدونن که کسی که بهعنوان طراح بازی میخواد فعالیت کنه چطور میتونه اون رو بهعنوان یک شغل دائمی ببینه؟ اینم لازم میدونم ذکر کنم که در مصاحبهای که با مت لیکاک داشتیم، اون میگفت که طراح بازی بودن مثل شاعر بودن میمونه بعضیاوقات ایده خیلی خوبی داری و بعضی وقتها هم نه، نظرت دراینباره چیه؟
آیزاک: آره من کاملاً با مت موافقم، بعضیاوقات آدم خالی میشه از ایده، من خودم گاهی اینطور میشم مجبورم که گاهی تو خلوت راه برم و یا اینکه دوش بگیرم، ولی خب اغلب ایده توی ذهنم دارم که معمولاً سر غذا خوردن یا حتی وقتی دارم با کسی صحبت میکنم یکهو یه چیزی تو ذهنم میاد؛ درواقع تا وقتی ایده داشته باشی میشه بهطور دائم کارکرد.
رومیز: من الان یک بازی پشت سر تو میبینم تو اینهمه شلوغی و اسبابکشی؛ ولی خیلی اسمش واضح نیست، میشه بگی اون بازی چیه که تو توی این شلوغی دست از سرش برنداشتی؟
آیزاک: آها این بازی Flick’em up! هستش؛ اینو تازه گرفتم و روی میز جا مونده بود!
رومیز: خب بریم سراغ طراحی بازی، میتونی بهم بگی که طراحی یک بازی رو چطور شروع میکنی و چطوری ادامش میدی؟ چیزی مثل چکلیست هم داری؟
آیزاک: من با ایده پردازی و تخیل کردن چیزی که میخوام، شروع میکنم بعد توی دفترچهای که دارم یادداشت برمیدارم و یکسری خطخطی و گاهی طرح هم میزنم، اما هیچوقت قوانین رو نمینویسم، راستش رو بخوای من خیلی افتضاحم توی نوشتن قوانین به همین خاطر هم همکارا بهم کمک می کنن برای نوشتنشون. بعد میگردم ببینم کیا دوست دارن بازی رو تست کنن و میرم سراغشون بعد از یکسری تست اولیه که گاهی حتی با ویدئو هم توضیحاتی رو براشون میدم ادامه میدم که برسم به تست انبوه (Mass Test)، من خیلی خوششانسم که خیلیها بهم افتخار میدن و بازی رو تست می کنن.
رومیز: تو مرحله تست انبوه چطور کار رو جلو میبری؟ منظورم اینه که بهمون صورت پروتوتایپ هست یا یکم بهتره ازنظر بصری؟
آیزاک: به این صورت که فایل های کامپیوتری رو در اختیار تستر ها میذارم که پرینت بگیرن و آماده کنن و بعد یه خلاصهای از قوانین رو هم بهشون میدم تا بازی رو شروع کنن، ازنظر بصری مسلماً بهتر هست ولی خیلی روش کار نمیشه تا اینکه نتیجه نهایی رو از تست ها بگیریم.
رومیز: توی سؤال قبلی در مورد دفترچهات گفتی، اتفاقاً من خیلی در موردش شنیدم که یجورایی رمز آلوده و نیاز به رمزگشا داره، شاید بیادبی باشه ولی من خیلی کنجکاوم که داخلش رو ببینم و میدونم خیلیها دوست دارن، میتنوم ازت خواهش کنم برام چند تا عکس بعد از مصاحبه بذاری؟
آیزاک: (میخنده و بعد میگه) آره واقعاً نیاز به رمزگشا داره فکر نکنم کسی چیزی ازش بفهمه، خیلی درهم و برهمه!
رومیز: ولی با این احوال من فکر میکنم خیلی باعث ایده گرفتن بشه و جذاب باید باشه.
آیزاک: آره درسته، الآن اتفاقاً یکی روبروم هست ولی مال بازیایی هست که در حال حاضر دارم روش کار میکنم ولی قول میدم از دفترچههای قدیمی برات عکس بگیرم و چون من تازه نقلمکان کردم به اینجا الان نمیدونم توی کدوم کارتن هستش و اینجا هم خیلی شلوغه خودتم میبینی ولی بهم ایمیل بده تا بعداً برات بفرستم.
رومیز: آره واقعاً پیدا کردنش مشکله تو این شلوغی، ممنون حتماً بهت ایمیل میزنم. آیزاک در حال حاضر روی پروژهای مشغول به کار هستی؟ میتونی توضیح بدی راجع بهش؟
آیزاک: آره الآن یک بسته الحاقی برای Dead of Winter :The Long Night آماده کردیم و روی چند تا پروژه دیگه هم مشغول هستیم ولی سال دیگه منتشر میشه احتمالاً و الان خیلی زوده که بخوام در موردشون حرفی بزنم.
رومیز: من شنیدم خیلی به غذا علاقه داری درسته؟
آیزاک:آره من عاشق غذا هستم، غذاها خوشمزن و منم عاشق خوردنشون، من یک سفر به آلمان داشتم که اونجا تونستم یکسری غذای ترکی بخورم که فوقالعاده بودن، تازگیها هم که شروع به خوردن غذاهای هندی کردم که اونا هم واقعاً خوشمزن.
رومیز: غذاهای ایرانی رو امتحان نکردی؟ و با این حساب فکر میکنم تا حالا سفری هم به ایران نداشتی درسته؟
آیزاک: نه متأسفانه من تا حالا توی شهر کوچکی زندگی میکردم و رستورانهای زیادی نداشت، ولی اینجا میتونم غذاهای زیادی رو تجربه کنم، آلمان نزدیکترین جایی به ایران بوده که بهش سفر کردم.
رومیز: من از طرف تمامی طرفدارانت و مردم ازت دعوت میکنم که حتماً به ایران سفر کنی و هم از مناظر و شهرهای زیبای اینجا دیدن کنی و هم غذاهای سنتی ما رو تجربه کنی.
آیزاک: این نشونه محبت شماست، من جوانم و راه زیادی فکر میکنم داشته باشم، چراکه نه شاید ایران هم اومدم.
رومیز:ممنونم آیزاک ازت بابت این وقتیکه گذاشتی، اگر حرفی داری برای دوست دارانت در ایران بگو
آیزاک: من واقعاً شگفتزده شدم که دقیقا اون طرف دنیا، بازی من رو میشناسن، بازی میکنن و بهتر از همه دوستش هم دارن من واقعاً ازشون تشکر میکنم، امیدوارم این مصاحبه رو هم بخونن و بدونن که چقدر ازشون متشکرم، من همینطور از شما و سایتتون بابت ترتیب دادن این مصاحبه تشکر میکنم، شما افرادی هستین که میخواین مردم رو بیشتر با این صنعت آشنا کنین و باعث شوق افرادی مثل من بشین و این معرکه است، من ازتون ممنونم.
سلام
خیلی عالی بود و سوالای خوبی پرسیده بودید یک سوالی هم من بنظرم رسید و آن اینکه تحصیلات در رشته ریاضی در بازی سازی نقشی داره ؟ برای درک و طراحی مکانیک بازی و بالانس بودن دقیق دو طرف بازی، اصولاً رشته تحصیلی اینها چیه ؟
خوبه اگر در مورد بازیهای زیر هم توضیح و مطلبی داشته باشید و مثلا با طراحاش مصاحبه کنید
مخصوصا اونی که سال 1991 میلادی منتشر شده
https://boardgamegeek.com/boardgame/188827/islamic-state-libya-war
https://boardgamegeek.com/boardgame/168791/islamic-jihad-mother-all-surrenders
https://boardgamegeek.com/boardgame/194261/fighting-islamic-state
سلام.
رشته تحصیلی خیلی از این افراد بازی سازی ویدئویی هست، ولی من خیلیارو میشناسم که رشتشون ربطی به بازی سازی نداره و فقط در اوقات فراغت به علت عشق به این کار بازی طراحی میکنن. مسلما هر رشته ای با توجه به اینکه تاثیرات و جهت های فکری به افراد میده میتونه توی بخش ها مختلف بازی سازی خوب یا حتی بد باشه.
ممنون و متشکرم. عالی بود
ظل تابستان
ایا این بازی را می توان دو نفره بازی کرد