سلام! شما دارین مجموعه نوشتههای « وای! چه باحاله!» رو میخونین. اینجا قراره کلی بازی به شما معرفی کنم؛ بگم چیهاش باحاله، کیا ممکنه خوششون بیاد و در آخر آیا میتونه نشان «وای! چه باحاله!» رو از طرف من نصیب خودش کنه یا نه!
چیزهایی که مینویسم، هم شاید مناسب اونایی باشه که گیک هستن و اینکارهن، و هم به درد اونایی میخوره که صرفاً بردگیم رو دوس دارن. اسم اصلیش هم این بود: «وای! چه باحاله!، هوم! بد نیست!، اوم! راستش…!» که آخر این مقاله توضیح میدم که چه تغییری کرده. میخواستم طولانیترین اسم مجموعه نقد بازی دنیا رو داشته باشه. اول هم نباشه لااقل تو رنک هست! میدونین که، رنک خیلی مهمه!!
یه سری بخش داره. تو هر بخشش جدا جدا در مورد چیزهای مختلفش میگم. میگم که کلا چیه، چیا توش داره، چه مدلیه، چیش باحاله، چیش نیست، به درد کیا میخوره، و سر آخر وای چه باحال هست واقعا یا نه؟ اینطوری میتونین، اگه حوصله ندارین، برین اون بخشی که میخواین رو بخونین.
امیدوارم که حال کنین. خوب، بزنین بریم!
وای! چه باحاله Zombicide Black Plague
ششششش…! صدامونو میشنون! ساکت!! … «تَق!» … ای داد! فرار کنین!!
ماجرا چیه؟
زامبی! یه چندتایی زامبی … یه مُشت زامبی … یه عالمه زامبی … شِت! خیلیییی زامبی!
تو زامبیساید بِلَک پلِیگ یا زامبیکُشون طاعونِ سیاه، قراره از دستِ یه لشگری از زامبی فرار کنین، یه سری کارها انجام بدین و خودتون رو به مقصد هر مرحله برسونین. البته چیزی که زیاده این روزها، بازی زامبیه. نسخۀ جدید Zombicide Season 1 و Carnival Zombie هم داره میاد (یا شاید وقتی دارین این متنو میخونین اومده باشن اصلاً). البته هر زامبی تو زامبیساید ویژگی منحصر به فرد خودشو داره و خدا میدونه چند مدل زامبی مختلف تو خود بازی و اکسپنشنهاش هست (خوب یا بدش بماند)، و اینکه تِمِش فانتزیه و یه فضای قرون وُسطایی داره که حس و حال متفاوتی نسبت به بازیهای زامبی دیگه میده. با این همه بازیِ زامبی، Black Plague انقدری باحال هست که بریم سراغش؟ یا یه بازی معمولیه که تم زامبی روش گذاشتن؟ با هم ببینیم چطوریه.
چیا داره توش؟
یه بورد ماژولار مربعی خیلی بزرگ، یه عالمه زامبی مختلف، کلی توکن جورواجور، 6تا کارت هیرو یا قهرمان با بوردهای پلاستیکیشون، کلی میخهای کوچیک رنگی رنگی (peg)، یه عالمه کارت زامبی، و کلی کارت دیگه.
توش چه خبره؟
تو سری زامبیساید، حالا چه سری عادیش که تو دنیای مدرنه و فصل فصله، و چه Black Plague یا طاعون سیاه که فضاش فانتزیه و فاز قدیمیطوری داره و چه حتی سری بعدیش یعنی Invaders که علمی تخیلی میشه داستان، همۀ بازیکنها با هم یه تیم میشن تا لشگر زامبیها رو قتل عام کنن و نذارن زامبیها مغزشونو بخورن (هیچ اشارهای هم به ویدیوگیم خاصی نمیکنم!) . بازی راند رانده و هر راند اوضاع بدتر میشه و زامبیها هِی بیشتر و بیشتر میشن و ما هم هِی آدرنالین خونمون میره بالا و ویژگیهامون خفنتر میشه و زامبیها هم هِی وحشیتر میشن و حمام خونی راه میفته که بیا و ببین! تازه این فقط قسمت بُکُش بُکُشِ ماجراست. بخش دیگۀ بازی به جستوجو و پیدا کردن راه خروج میگذره که سر هر پیچ و اتاق جدیدی ممکنه با یک عالمه زامبی که از قبل اونجا بودن و ما از وجودشون خبر نداشتیم مواجه بشیم. ازینور بریم؟ ازونور بریم؟ همین سوالهای ساده شاید اصل کلید همین بازی باشه.
چه جوری؟
زامبیساید چند سناریو داره و برای هر داستانش باید به اون شکلی که توی رولبوک یا کتاب قوانین بازی گفته شده، نقشه رو آماده کنیم و بازی رو بچینیم. طبیعتاً مثل اکثر بازیهای سناریودار، هر قصهاش با قصههای دیگه متفاوته. البته قصههاش به هم مرتبط نیستن و داستان مشترکی رو پیش نمیبرن، و در نتیجه میشه واقعاً به هر ترتیبی بازیشون کرد. و اینکه بازی به اصطلاح کُوآپ Co-op یا همکاری مشترکه و همه با هم یه تیم هستیم و میشه از دو تا شش نفر بازی رو بازی کنن. اما بازیکنها هر تعدادی هم که باشن، چینش اول بازی تفاوتی نمیکنه و تعداد هیروهای بازی همیشه ثابته. طبق سناریوی اون مرحله نقشۀ بازی رو میچینیم و جای هیروها و زامبیها و محل ورودشون رو هم مشخص میکنیم. هر مرحله هدف خاص خودشو داره، ولی معمولاً باید توی یه بخشی از شهرِ طاعون زده که پر زامبی هم هست، دنبال یه چیزی بگردیم و بعد راه فرار رو هم پیدا کنیم، و از همه مهمتر، زنده بمونیم.
اولِ هر مرحله، هیروهارو بین بازیکنها تقسیم میکنیم (خود بازی 6 تا هیرو داره، ولی اگه با اکسپنشنهای بازی هیروهای بیشتری هم داشته باشیم، میتونیم از بینشون 6 تا انتخاب کنیم). حتی اگه دو نفره هم بازی کنیم، بازهم هر 6 تا هیرو تو بازی هستن و به هر کس مثلاً 3 تا میدیم و هیچوقت تعدادشون کمتر نمیشه.
هر هیرو یه کارت داره که اونو توی بورد پلاستیکی مخصوصش میذاریم. این بورد پلاستیکی نسبت به نسخۀ قبلی که مقوایی بود، خیلی بهتر شده و هر کارتی براش جایی توش طراحی شده که به خوبی اونجا قرار میگیره، و کاملاً مشخصه که هر هیرو چه سلاحی تو دستهاش داره و تو کولهپشتیش چیها هست. روی کارت هیروها ویژگیهای مختلفی هست و که به مرور آزاد میشه. برای اینکه مشخص کنیم چه ویژگیهایشون الان فعاله، از اون میخهای پلاستیکی استفاده میکنیم که وقتی قرارشون میدیم، معلوم میشه هر کدومشون چه ویژگیهایی دارن، چقدر جون دارن و الان level چندن. حالا آمادهایم بازی رو شروع کنیم.
بازی اینطوره که هر نوبت، اول همۀ بازیکنها بازی میکنن و بعد نوبت زامبیهاست که طبق روند خاصی فعال بشن و به ما حمله کنن. شاید عظمت بازی آدم رو به اشتباه بندازه و فکر کنیم خیلی پیچیدهست. ولی برعکس، کل ماجرا خیلی سادهست. ما میتونیم راه بریم و حرکت کنیم، درهای بسته رو باز کنیم و وارد خونههای بازی بشیم، توی اتاقها جستوجو کنیم و دنبال چیزهای بهدرد بخور مثل سلاحهای تازه بگردیم، و به زامبیها حمله کنیم و بکُشیمشون. بعدش نوبت زامبیهاست که از محلهای از پیش تعیین شده که مثل یه پورتال طلسمشدهست، خارج بشن و طبق روند خاصی به سمتمون بیان.
تو این مرحله، اول باید ببینیم چه زامبیای قراره به بازی بیاد. این رو کارتی مشخص میکنه که در هر منطقه جداگانه رو میکنیم. هرتعداد و نوعی رو که روش نوشته شده بود، میذاریم توی اون نقطه روی نقشۀ بازی. منتها اون کارتها چند قسمت دارن که با رنگ مشخص شده و هرچی هیروهای ما قویتر و خفنتر شده باشن، زامبیها از قسمت سختتر و خطرناکتر اون کارت میان، که یعنی تعدادشون بیشتر میشه و بازی و کار مارو خیلی پیچیدهتر میکنن. اگه زامبیای هم از قبل روی نقشه باشه، به سمت ما حرکت میکنه. حرکت کردن زامبیها هم سادهست: همۀ زامبیها معمولاً هر نوبت یه خونه حرکت میکنن یا اگه هیروی اون نزدیکیها باشه، بهش حمله میکنن. اگه حمله کنن که تکلیف مشخصه، از جون هیرو یکی کم میشه. جون هرکی صفر بشه میمیره و از بازی میره بیرون. اما اگه کسی کنارشون نباشه و نتونن به کسی حمله کنن، حرکت میکنن. اینطور که اگه هیروهامون رو ببینن، به سمتشون میرن. ولی اگه نبیننشون، به سمتی حرکت میکنن که بیشترین سروصدا توی بازی هست.
خیلی از کارهایی که ما تو بازی میکنیم سروصدا تولید میکنه: مثل باز کردن در با تبر و شمشیر، کشتن زامبیها، جادوهایی که استفاده میکنیم و حتی تلقتولوقی که ممکنه عمداً بکنیم که زامبیها به سمتی که ما دلمون میخواد حرکت کنن. این خیلی توی بازی مهمه، چون مسیر حرکت همۀ زامبیها رو توی اون نوبت مشخص میکنه. اتفاقِ عجیب و بامزهای که میتونه بیفته اینه که زامبیها به یه دوراهی برسن و از هر وَرِش که بخوان به سمت مقصد حرکت کنن، مسیر مساوی باشه. اینطور مواقع، برعکس اکثر بازیها که میگن «پس بازیکنها یه مسیر رو انتخاب کنن»، ازین خبرها نیست؛ زامبیساید برای زامبیهاش تصمیم دیگهای میگیره: اگه مسیر این سمت و اون سمت یکسان باشه، از هر دو مسیر حرکت میکنن! این معنیش اینه که نصف میشن؛ از هر مدل زامبی، نصفش اینوری میره، نصفش اونوری! خوب سوالی که پیش میاد اینه که اگه تعدادشون فرد بود چی؟ اون موقعست که یکی از پلیدترین شگردهای طراحی توی این بازی رو میشه: از غیب، یهو یه زامبی میاد توی بازی و تعداد زامبیهای اون مدل رو زوج میکنه، و با خیال راحت بین دو مسیر تقسیم میشن!
این موضوع در عین بامزه و خندهدار بودن، ترسناک هم هست. هم اینکه یه زامبی و گاهی چند زامبی اضافی به بازی میان و کارمونو خیلی سختتر میکنن، و هم اینکه تعداد فیگورهای زامبی از هر مدل، با اینکه خیلی زیاده، ولی محدوده. یعنی اگه بخوایم یه مدل زامبی رو وارد بازی کنیم و ازش دیگه نباشه، اتفاق هولناکتری میفته؛ همۀ زامبیهای اون مدلی تو بازی یک بار فعال میشن (با اینکه که هنوز نوبتشون نیست!) و این میتونه تمام برنامههای مارو خراب کنه، خصوصاً اگه خیلی شجاعانه بازی کرده باشیم و فکر اینجور مواقع رو نکرده باشیم و خیلی به زامبیها نزدیک باشیم.
اما اینطور هم نیست که هیروهامون دست و پا بسته باشن. اتفاقاً برعکس، هر هیرو کلی ویژگی خفن داره و به مرور که زامبیهای بیشتری رو میکشه، اون ویژگیها آزاد میشن و هیرومون میتونه تو نوبت خودش کارهای بیشتر و جذابتری بکنه. اسلحۀ هیروها یا دوربُرده و یا سلاح تَنبهتَن. هر سلاح یه کارتی داره که خیلی واضح روش توضیح داده شده که از چه مدلیه، بُردش چقدره، چطور میکُشه و چه زامبیهایی رو میتونه بکُشه؛ آره، درست فهمیدین! با هر سلاحی نمیشه هر زامبیای رو کشت. وقتی Fatty یا اون زامبیهای چاق گوشتالو وارد بازی میشن، دیگه خیلی از سلاحهای سادۀ بازی روشون تاثیری نداره و باید سلاحی رو پیدا کنیم که از نوعی باشه که بتونه Fattyها رو بکشه. اما وقتی بدترین و وحشتناکترین زامبی تاریخ، یعنی Abomination به بازی بیاد، دیگه هیییچ سلاحی روش اثر نداره و فقط یه راه هست: فرار! البته اگه انقدری خوششانس باشیم که تو گوشه و کنار خونهها مواد لازم یه بمبی رو پیدا کرده باشیم که به «آتش اژدها» معروفه، اون موقع میشه اون Abomination لعنتی رو با کلی زامبی دیگه فرستاد هوا! البته خصوصاً اولهای بازی، این کار یعنی اینکه یکی از هیروها کلی زامبی رو یکجا میکشه، و کلی xp یا امتیازِ تجربه میگیره که میتونه باهاش ویژگیهای دیگهای رو برای هیروش فعال کنه (که این خوبه). ولی نکتۀ شوم قضیه اینجاست که وقتی هیروهامون آپگرید میشن، زامبیها هم قویتر میشن. منتها اینطور نیست که لازم باشه همۀ هیروها آپگرید بشن تا زامبیها وحشیتر بشن؛ کافیه فقط یه هیرومون هم آپگرید بشه، ازین به بعد تعداد زامبیها خیلی خیلی بیشتر میشه. این اصلاً به نفع تیمِ هیروهای ما نیست، خصوصاً اگه یه تعدادی توشون خیلی موفق نشده باشن کسی رو بکشن و ارتقاء هم پیدا نکرده باشن، و به اصطلاح عقب باشن. شادیِ کشتن Abomination میتونه خیلی سریع جاشو با دلهرۀ زیاد عوض کنه.
اینا تازه مالِ سلاح تَنبهتَن بود. سلاح از راه دور، مثل تیرکمون، یه کم فرق میکنه. یه خوبی که این مدل اسحله داره اینه که از زامبیها دوریم و حتی اگه تیرمون هم بهشون نخوره، اون نوبت زامبیها کنارمون نیستن که بهمون حمله نمیکنن. اما یه بدی داره. اینطور نیست که هرکسی رو بتونیم بکُشیم! نه خیر! اصلاً عمراً هیچوقت تو زامبیساید هیچی به همین سادگیها نیست و هرموقع احساس کردین دارین برای خودتون خوشخوشان قدم میزنین و زامبی میکشین، بدونین که دارین یه چندتا از قوانین سادۀ بازی رو رعایت نمیکنین. از بدیهای شلیک از راه دور میگفتم: اینه که کشتن از راه دور نوبت داره؛ یعنی اول، زامبیهای ساده یا همون Walkerهارو میتونین هدف قرار بدین، و بعد تازه به اون ترتیبی که باید حفظش کنین و ساده هم هست،میتونین تلاش کنین بقیه رو بکشین. این یعنی حتی اگه سلاحِ کشتن اون چاقالوهای خیکی زشت رو هم داشته باشین، اگه کنارشون یه سری زامبی ریقو باشن، هرچی تیر بزنین، اگه تازه خوب شلیک کرده باشین و به هدف بخوره، اول میخوره به اون زامبیهایی که توی نوبت جلوترن! و تازه بعضیها هم توی نوبت عقبترن و اصلاً تا اون زامبیهای گردقلمبه رو نکشتین، نمیتونین به زامبیهای کوچکتر اما خطرناک بازی شلیک کنین … و این تازه همۀ ماجرا نیست.
خبر بدی که براتون دارم اینه: اگه تیری که میزنین نخوره به زامبیها و یکی دیگه از هیروهاتون اونجا باشه، میخوره به اون! اصلاً هم شوخی نمیکنم. یا مطمئن باشین درست تیرتون به هدف میخوره و بعد بزنین، یا با دست خودتون یکی از بچههای خودمون رو به کشتن میدین! حالا این که میگم تیرتون بخوره یا نه، چهجوریه؟ اینطوره که برای هر سلاحی یه تعداد مشخصی تاس میریزیم و روی کارتِ اون سلاح نوشته که تاسمون از چند به بالا بیاد، تیرمون خورده به هدف (حالا من میگم تیر، ولی ممکنه سلاح جنگِ تَنبهتَن باشه و لزوماً تیری هم نداشته باشه. یادمون باشه که بحثِ قرون وسطیست و تفنگ و اینها در کار نیست). مثلاً برای Great Sword پنج تا تاس میریزیم و این خیلی محشره، ولی فقط اگه 5 به بالا بیاد خورده به هدف، که خیلی هم خوب نیست … و تازه این جزو سلاحهای خوبِ بازیه.
درست مثلِ Abomination که فقط یکی ازش هست تو کل بازی (حداقل تو نسخۀ اصلی)، یه موجود خبیثی وجود داره به اسم Necromancer که اون هم یکی ازش هست (تو نسخۀ اصلی) و اصلاً هر آتیشی هست، از گور همین بلند میشه. وقتی اون به بازی میاد، با خودش یکی از همون پورتالهای زامبی رو وارد بازی میکنه و ازین به بعد، به تعداد جاهایی که ازتوشون زامبی میاد بیرون،یکی اضافه میشه، که این خودش فاجعهست. اما اگه بتونیم بکُشیمش، که خیلی هم کار سختی نیست، اون پورتاله از بین میره و تازه اوضاع میشه مثل وقتی که نبود! Necromancer به عکس باقی زامبیها، نمیره به سمت شلوغترین جای بازی، بلکه میره سراغ نزدیکترین پورتالی که تو مسیرش هست، که ازش فرار کنه و اگه موفق بشه، پورتال قبلیش دائمی میشه و نمیشه هیچجوره از بین بُردش. صبر کنین، هنوز باقیش مونده! (شبیه این تبلیغهای قدیمی تلویزیونی شد) اگه هر موقع از بازی به پورتالهای اولیۀ اون سناریو دوتا اضافه بشه، بازی رو در جا باختیم (در واقع اگه دوبار Necromancer از دستمون فرار کنه)! پس وقتی Necromancerخان وارد بازی میشه، یه جورایی هدف هیروها تغییر میکنه. حداقلش اینه که یه تعدادیشون میفتن دنبال Necromancer تا از شرّش خلاص شن و فرار نکنه. اگه اکسپنشنهای بازی رو هم داشته باشین، Necromancerهاتون بیشتر میشه که خیلی جذابتر میکنه بازی رو، اما یه قانون شومی هم وجود داره که اگه دوتا Necromancer موقع حرکت به یک جا برسن، بازی درجا تمومه و هیروهامون باختن (این قانون رو خیلیها رعایت نمیکنن، چون خیلی بازی رو سخت و نشدنی میکنه.)
یه زامبی Runner هم هست که هر نوبت دوبار فعال میشه و در نتیجه اگه جلوش خالی باشه، ممکنه دو بار حرکت میکنه، و حتی اگه کنارمون باشه، دوبار بهمون حمله کنه، که این خیلی وحشتناکه. خصوصاً اگه Runnerها به طریقی یه نوبت اضافی هم بتونن حرکت کنن، هرکدوم تا چهار خونه حرکت میکنن و یا 4 بار حمله میکنن که این کابوسِ این بازیه. چون هیروهامون خیلی دفاعی در برابر حملههای زامبیها ندارن و اگه خیلی خوششانس باشن و زره پیدا کرده باشن، میتونن موقع دفاع تاس بریزن که باز باید 3، 4، 5 یا بالاتر بیاد که بتونن جلوی اون حملهها رو بگیرن. ولی یه کلام؛ خیلی روی زره حساب باز نکنین. حتماً ضربههاشون بهتون میخوره. در واقع این جملۀ معروف فوتبالی اینجا هم صدق میکنه که «بهترین دفاع، حملهست»؛ بهترین راه برای جلوگیری از حملۀ زامبیها، کشتنشونه.
هر سناریوی بازی معمولاً بین 90 دقیقه تا دوساعت طول میکشه، ولی داستانهایی هم توش هست که ممکنه بیشتر طول بکشه (تا 3-4 ساعت). زامبیساید جعبه نسبتاً بزرگی داره و یکی از شکیلترین و واضحترین Insert یا مقسمهای بازی رو در دنیا داره. اون همه زامبی که برای هرکدومشون دونه دونه یه جایی در نظر گرفته شده و تازه با تصویر، نحوۀ گذاشتنشون رو هم یاد داده که کسی به مشکل نخوره.
زامبیساید و یا اصولاً بازیهای شرکت سیمان CMON افزونه یا expansion زیاد داره، خیلیی زیاد. زامبیسایدها هم همینطورن و Black Plague به طور خاص، یه دنیا جعبۀ اکسپنشن داره که زامبیهای خیلی متنوعی رو به بازی اضافه میکنه، کلی هیرو جدید بهتون میده و توی بازیهای به اصلاح بیگباکسش، کلی قصه و داستان جدید هم هست که میشه با همۀ اینها کنارهم بازی کرد.
چیش باحاله؟
همه چیش! زامبیساید واقعاً خیلی من رو شگفتزده کرد و اصلاً فکرشو نمیکردم زیر این ظاهر معمولی و تکراری پر از فیگور و تاس ریختنِ Dungeon Crawl، یه همچین بازی پختهای نهفته باشه. بذارین براتون کامل شرح بدم.
شاید یکی از مهمترین ویژگیهای زامبیساید، نحوۀ طراحی بازی باشه. زامبیساید تا حدود زیادی سندباکس محسوب میشه (بعداً شاید در نوشتۀ مناسبی این مفاهیم رو توضیح بدم، اما به طور کلی) یعنی بازیای که توش همه کار میشه کرد و همه جا میشه رفت، و خلاصه توش کلی آزادی عمل داریم. و این به خودی خود خیلی هیجانانگیزه، خصوصاً اگه خوب هم اجرا شده باشه. و این اتفاقیه که دقیقاً تو زامبیساید میفته. میشه درو شکست رفت تو خونه و با هزارتا زامبی که توشن مواجه شد؛ زامبیای هست که برای رسیدن به شما دیوارو خراب میکنه و میاد سمتتون؛میشه هربار از هر سمتی که دلمون میخواد تو بازی حرکت کنیم و بازی مارو تو این زمینه محدود نمیکنه که هیچ، گاهی تشویق هم میکنه. و این باعث میشه حتی تکرار یک مرحله اصلاً حس تکراری بودن نده.
منتها هنر اصلی طراحی بازی تو زامبیساید، اینه که حتی نحوۀ طراحی هم سندباکسه. بیان این مسئله یه مقدار پیچیدهست و سعی میکنم کمی بازش کنم. و اینطور شروع میکنم که دِک یا دسته کارتهای هیچ دو زامبیسایدبازی که این بازی رو به طور جدی و حرفهای بازی میکنن، یکسان نیست. بازی Deck Building نیست و حتی مثل بازیهایی مثل Magic the Gathering هم نیست که از قبل دِک رو طبق قوانینی بچینیم. ولی کافیه خوب بازی رو بازی کرده باشیم که بدونیم کدوم کارتها رو دوس داریم تو دِک باشن و کدومها رو نه. و هنر طراح بازی دقیقاً اینجاست که با این دستکاریها که خودشون هم حتماً حدسش رو میزدن، بالانس کلی بازی اصلاً دست نمیخوره. برای اینکه خوب این موضوع رو درک کنین، به این فکر کنین که یه بازی بیگباکس رو که انقدر معروف و محبوبه و قطعاً ماهها وقت برای پلیتستش گذاشتن، هرکسی تو خونهش بتونه دست ببره توش، ولی دوباره، قابل بازی کردن باشه. این خیلی نکتۀ مهمیه، چون بازیها به طور کلی ماهها روشون وقت گذاشته میشه و بارها و به روشهای مختلف پلیتست میشن که همه چیز بازی با هم جور باشه و به اصطلاح بالانس باشه. اینکه بنا به سلیقۀ شخصی و برای لذت بیشتر (برای سختتر یا آسونتر کردن بازی)، هرکسی بتونه توی بازی دست ببره و بازی از کارکردن نیفته،اون غناییه که طراحی این بازی داره و تو کمتر بازیای دیده میشه.
و خدای من، این بینظیره! خصوصاً اگه دستتون به چندتا از اکسپنشنهاش هم برسه که دیگه واویلا. اون موقعست که دلتون میخواد با همۀ چیزهایی که دارین همزمان بازی کنین، و البته شدنیه،ولی شاید حس کنین یه کم دیگه زیادیه. هیچ راه حل از پیش تعیین شدهای هم شرکت بازیساز ارائه نکرده. اونجاست که دست به کار میشین و اون چیزهایی رو که دوس ندارین از تو بازی حذف میکنین و چیزهایی رو که دوسشون دارین میذارین بمونه. اگه دیدین خیلی آسون یا سخت شده، چهارتا کارت اینور اونور میکنین و تمام! یه پک فوقالعاده دارین که احتمالاً کسی دقیقاً نظیرشو نداره و منحصر به خودتونه، و هرشکلی دلتون بخواد باهاش میتونین بازی کنین. میتونین دوباره بعداً حتی چندتا کارت در بیارین و جاش بذارین و دوباره حسشو تغییر بدین. و هر موقع که خواستین، برش میگردونین به چیزی که اولش بود و باز هم یه ترکیب فوقالعاده دارین. خوبیِ زامبیساید اینه که هیچوقت ناامیدتون نمیکنه.
ویژگی دیگه زامبیساید اینه که با وجود این همه المان، بازی پیچیدهای نیست و میتونم به جرات بگم بازی سادهای حتی محسوب میشه. نمیگم که میتونین با مادربزرگتون بازیش کنین (باز هم اشاره به کنسولِ بازیِ خاصی نمیکنم!)، ولی با کسایی که گیمر نیستن هم به راحتی میتونین بازی کنین، و خصوصاً که بازی همکاری مشترکه و با کمی کمک و راهنمایی، باقی بازیکنها قشنگ راه میفتن. این بازی به صورت پیشفرض تا 6 نفرهست و میبینین که با گروههای زیادی و آدمهای متفاوتی مراحل مختلفشو بازی خواهید کرد.
نکتۀ دیگه زامبیساید هیجان فوقالعادهایه که بازی داره و این استرس و گاهی اضطراب (شکل مثبت اون البته) به مرور که انبوه زامبیها بیشتر میشه، زیادتر و زیادتر میشه و باورتون نمیشه این شمایین که جلوی یه بردگیم نشستین و انقدر درگیر بقای کاراکترهاتون هستین. و تازه این هنوز وقتیه که اقایون و خانومهای Abomination و Necromancer وارد بازی نشده باشن (خود بازی یه دونه Abomination و Necromancer داره، ولی اگه دستتون به اکسپنشنهای بازی رسید که تعداد بیشتری اضافه میکنه، به هیچ وجه تردید نکنید!) چون مثل نمک روی زخم هستن و اوضاعی رو که همین الان هم وخیم بود، خطرناکتر میکنن و کمکم میبینین که دیگه شانسی ندارین، از هر سمتی دارن بهتون نزدیک میشن (هر کدوم با ویژگی خاص خودشون)، و انگار دیگه امیدی نیست … و این فاجعه، دقیقاً همون چیزیه که هر بار به خاطرش برمیگردین و زامبیساید بازی میکنین. چون هیچ لحظهای هیجانانگیزتر از این نیست که یکی از هیروها با خودش مشعل بیاره و یه هیروی دیگه آتشزنۀ اژدها، و با یه برنامهریزی حساب شده، دقیقاً اون جایی بندازنش که پر از زامبی و Abomination هست و بوم! همهشون با هم دود شن برن هوا … اگه حتی پاشدین و همدیگه رو بغل کردین، اصلاً خجالتزده نشین، چون این اتفاقیه که میفته.
سازندۀ بازی شرکت سیمانه (خودشون تلاش دارن که بگن اسممون «سیمان» نیست و به جاش بگین «کمان»، مثل واژۀ come on انگلیسی. ولی شاید جز یه گروه محدودی، هیچکس اینطور صداشون نکنه)، که در واقع خلاصۀ عنوان Cool Mini or Not هست که معنی اسمش میشه «فیگور قشنگی هست یا نه؟» (قبلنها سایتی بودن که ملت عکس میفرستادن توش که بقیه نظر بدن. بعدن شرکت بازیسازی شدن) و معروفه به کیفیت ساخت و فیگورهای خیلی زیبا و با جزییات. (توی Blood Rage یا Rising Sun یه نمونه دیگهشو میتونین ببینین). اینجا تو زامبیساید هم استثنایی قائل نشده و فیگورهای بازی حتی وقتی رنگنشدهان، واقعاً میدرخشن. و این تازه وقتیه که هنوز دستتون به اکسپنشنهای بازی نرسیده و خود اصل بازی رو فقط دارین بازی میکنین. تنوعی که هیروها، زامبیها،Necromancerها و Abominationهای بازی دارن بینظیره. البته متاسفانه سیمان تو خیلی از بازیهاش استفاده درستی از فیگورهاش نمیکنه و فقط یه عظمت زیبای پلاستیکی تو جعبۀ بازیه، که به خودی خود چیز بدی نیست، ولی آدم حیفش میاد که این همه زیبایی در واقع پِرت شده، و اتفاقاً نمونه بارزش همون Rising Sun هست که بعضی از فیگورهایی که به اون زیبایی طراحی شدن و گنده و خوشدستن، نیازی نبوده اون سایز باشن و برعکس اندازۀ بزرگشون، حس قدرت و ابهت رو منتقل نمیکنن. و یا تو سری The Song of Ice and Fire این موضوع بیشتر حتی نمود داره. این اتفاقیه که تو زامبیساید نیفتاده خوشبختانه. مثلاً اگه اکسپنشن No Rest for Wicked رو داشته باشین، با یکی از بزرگترین فیگورهایی که تو بردگیم دیدین مواجهین: یه اژدهای 18 سانتیمتری که تقریباً سه برابر هر چی موجود دیگه توی بازیه، و وقتی این Necromantic Dragon به بازی اومد، مطمئن باشین که یه عروسک خوشگل نیست که به بازی اومده؛ کاملاً برعکس! و اگه همۀ انرژیتون رو روی نابود کردنش نذارین، احتمال داره اون مرحله خیلی زودتر از چیزی که فکرشو میکردین با باختتون تموم بشه، چون اژدها هرجا بره، اونجا رو کلاً نابود میکنه و بعد از داخل شکمش کلی زامبی روی هیروهاتون میریزه و فرصت نمیکنین هیچ عکسالعملی نشون بدین. فیگورهای بزرگ زامبیساید Black Plague شوخی ندارن و این باعث میشه هر لحظه بیشتر تنش بازی رو حس کنین.
سری زامبیساید بازیهای رقابتی نیستن و همه با هم یه تیم هستیم، و به اصطلاح Co-op یا همکاری مشترکه. چیزی که معمولاً اینطور بازیها دارن اینه که درسته که نوشته شده مثلاً بازیِ 2تا4 نفره، اما نیازی به حتی 2 نفر برای اجرای بازی نیست و یه نفر به تنهایی میتونه همۀ نقشها رو بازی کنه، بدون اینکه کوچکترین خللی در روندبازی (گیمپلی) پیش بیاد. یعنی حضور آدمهای بیشتر صرفاً (اون هم گاهی، نه همیشه) تعداد کسایی که رو که فکر میکنن بیشتر میکنه، و این میتونه کمک کنه از پس بازی بربیان، چون اصولاً این بازیها همه جذابیتشون به سختیشونه و یه بازیای مثل Ghost Stories (یا نسخۀ جدیدترش Last Bastion) معروفه به اینکه به این سادگی کسی از پسش بر نمیاد. اینجاست که اگه چند نفر هم با هم بازی کنن، باز ممکنه توی گروه کسی وجود داشته باشه که شخصیت قویتری داره و وسط بازی میبینیم که اون عملاً داره به همه میگه چیکار کنن و چیکار نکنن، انگار که داره تنهایی بازی میکنه؛ بقیۀ بازیکنها صرفاً دارن کارهایی که اون میگه رو انجام میدن (به این تیپ شخصیتی تو بردگیم میگن «آلفا پلیر»). زامبیساید رو هم میشه یه نفره بازی کرد، یعنی مکانیسمهای بازی این اجازه رو میده و مشکلی پیش نمیاد، چون همۀ اطلاعات رو و مشخصه، شاید البته کنترل کردن 6 هیرو که به مرور کلی ویژگی ریز و درشت بهشون اضافه میشه کار خیلی سادهای نباشه، بماند که باید اون همه زامبی رو هم مدیریت کرد (و کلاً حیف نیست وقتی میشه با دوستان بازی کرد، تنهایی بازی کنیم؟). منتها تو زامبیساید آلفاپلیر خیلی نقشی نمیتونه بازی کنه، برای اینکه خیلی از اتفاقاتی که ممکنه توی بازی بیفته هنوز مشخص نیست و المان شانس این جذابیت رو به بازی اضافه میکنه که تصمیمگیری مشخصی برای رسیدن به هدف وجود نداشته باشه. شما نمیتونین با اطمینان به کسی بگین باید بره توی اون ساختمون، چون ممکنه هرچیزی از توش در بیاد و موقع مبارزه هر اتفاقی بیفته، و قشنگیِ بازی اینه که با اینکه استراتژیکه و باید برنامهریزی کرد حدوداً که چه نقشهای برای این دست داریم، بازی بیشتر تاکتیکیه و باید از پس اتفاقاتی که تو لحظه میفته بربیایم. در واقع همون همفکری همیشگی بازی همکاری مشترکه، ولی هرکسی داره وظیفۀ خودشو توی تیم ایفا میکنه و این خیلی نکتۀ مثبتیه.
در نهایت میخوام از رولبوک بازی براتون بگم که خیلی خوب طراحی شده و همۀ موارد رو خیلی شفاف توضیح داده. زامبیساید در عین سادگی، بازی خیلی گستردهایه، ولی طراحی خوب رولبوک با مثالهای زیادی که زده، باعث شده خیلی جایی به مشکل قانون برنخوریم و با همون بار اول خوندنش تقریباً همۀ مشکلات برطرف میشه.
چیش معمولیه؟
یه چیزی که توی بازی کمی بازیکنهارو به اشتباه میندازه، نحوۀ نمایش تقسیمبندی بخشهای مختلف روی نقشهست. من به شخصه مشکل خاصی با این موضوع نداشتم، ولی خیلی پیش اومده که دیدم کسایی که با من بازی میکنن، بپرسن که الان این حرکت کنه ازینجا، تا کجا میره؟ در واقع تصویرسازی بازی که خیلی زیباست، تلاش کرده مناطق مختلف رو در قالب همون طرحهای خود بازی نشون بده و همه مناطق یک اندازه نیستن و بعضیشون بزرگتر یا کوچکترن و گاهی ممکنه بازیکنها رو به اشتباه بندازه.
اگه دلتون بخواد هزینه کنین و هیروهای دیگهای به بازی خودتون اضافه کنین، با اینکه خیلی فیگورهای خوشگلی دارن و ویژگیهاشون هم با ویژگیهای هیروهای اصلی متفاوته، ولی همۀ اون ویژگیها از بین یک دسته ویژگی ثابت که البته تعدادش کم هم نیست، انتخاب شده، و شاید بعد یه مدت خیلی نیازی به خریدن هیروی جدید حس نکنین، چون فقط فیگورش عوض میشه و قدرت خاص و جدیدی که ندیده باشین بهشون اضافه نمیشه. این مسئله در مورد زامبیها اصلاً صدق نمیکنه و هر زامبی جدید یه دنیای جدید به بازی اضافه میکنه و بازی رو وارد چالش دیگهای میکنه.
چیش رو مخه؟
چیزی که اینجا میخوام بگم خیلی ربطی به خودِ بازی پیدا نمیکنه. یعنی ایراد بازی نیست، ولی بالاخره رو مخه. اگه بخواین با چندتا از اکسپنشنهای بازی کنین، باید خودتون رو برای یه چالش بزرگ آماده کنین. چون قوانین بازی با اینکه خیلی سادهست، زیاده و وقتی چندتا زامبی و چیزهای دیگه هم بهش اضافه بشه، خیلی پیچیدهتر هم میشه. قوانین خاص خود هر مرحله هم هست که ممکنه قوانین اصلی رو نقض کنه و شما نتونین از ویژگی خاصی مثلاً استفاده کنین. و خیلی بیمزهست وقتی وسطهای بازی بفهمین که ای دل غافل، یه سری جاهای زیادی رو داشتین اشتباه بازی میکردین، و مثلا دو راند قبل یه اتفاق دیگه میفتاده و چیزهایی ازین دست. از نظر من، این مسئله صرفاً تمرکز بیشتری رو میطلبه و اگه یکی دو نفر توی بازی حواسشون جمع باشه، معمولاً همچین اتفاقی نمیفته. ولی گاهی انقدر همه غرق تِمِ بازی شدن و فکرشون درگیر یه راهی برای نجاته که این گوشه و اون گوشه چندتا قانون کوچیک رو از دست میدیم، و بازی هم همکاریه و کسی مقابلمون نیست بخواد حواسش به این باشه که غلط بازی کردنِ ما، به ضررش شده. خودمون باید حواسمون باشه که با اشتباه بازی کردن، بازی رو آسون نکنیم.
کی بازی کنه حال میکنه؟
زامبیساید یه بازی امریترش محسوب میشه، یعنی تم و موضوع بازی خیلی نقش بارزی رو ایفا میکنه و تاس و کارت کشیدن هم نقش المان شانس رو بازی میکنه. امریترشبازها قطعاً با این بازی حال میکنن و ممکنه کامل غرقِ دنیای قرون وسطایی و Dungeon Crawl بازی بشن. از طرفی بازی چون همکاریه، تنش و استرس و تقصیرِ اشتباهات بین بازیکنها تقسیم میشه و این برای خیلی از بازیکنها خوشاینده که همۀ بارِ شکست و اشتباه رو یه نفری به دوش نکشن. و در نهایت، اگه زامبی، یا فیگور زیبا، و یا فیگور زیبای زامبی دوس دارین، حتماً یک بار هم که شده سراغ این بازی برین، و حواستون باشه که با یه بار ممکنه کاملاً آلودهاش بشین.
وای! چه باحاله! یا نه؟
بازیهایی که تو این سبک نوشتار نقد میکنم، معمولاً بازیهایی هستن که سرتون به تنشون میارزه و عموماً، لااقل از نظر من، خیلی باحالن. برای همین ازین به بعد، یه سیستم دیگهای رو برای این نتیجهگیری نهایی در نظر گرفتم، این مدلی که بازی فقط «وای، چه باحاله!»، «وای، چه خیلی باحاله!» و «وای، چه سوپر باحاله!». و با این اوصاف، فک کنم تا اینجا حدس زده باشین که زامبیساید Black Plague، «وای، چه سوپر باحاله!». زامبیساید، تا اینجا برای من کاملترین پکیج از یه بازیه که توش هیجان، استراتژی، تاکتیک، تم و زیبایی بصری به نحو احسن گردهم اومدن و یه ترکیب خیلی خوشآهنگی رو ساختن، و به همۀ اینها، همکاری مشترک بودن رو هم اضافه کنین، که از سبکهای مورد علاقۀ منه، و توی این بازی به قشنگی به اجرا دراومده. اگه دستتون بهش رسید، و اگه چیزهایی که شرح دادم براتون جذابه، به هیچ وجه تردید نکنین و سراغش برین!
بیشتر از هر بازی دیگه ای دوست داشتماینبازی رو بازی کنم. منتها هم کسی معمولانمیخردش چون قیمت بالایی داره هم اینکه بخوایم کافه بریم بازی کنیم همه جور نمیکنن چونمیگن طولانیه(اینمورد دوم با صحبت های شما درست شد)
جزو ۳ تا اول ویش لیست مناگه اول نباشه،هست قطعا.
مطالب خیلی خوبی بود.
فقط یه سوال پنج تا تاس برای چیه؟
6 تا تاس داره. تو بخش “چه جوری” نحوه جنگیدن رو توضیح دادم. اونجا رو بخونین پیدا میکنین.
ممنون از مقاله خوب و جذابتون
به نظر شما کدوم یکی از نسخه های اصلیش از نظر مکانیک و گیم پلی بهتره ؟ اگه قرار باشه واسه یکیش هزینه کنیم کدوم یکی کامل تره ؟
قیمتش چنده؟
سلام
آیا این بازی قرار هست ترجمه بشه یا خیر؟
وقتی من برای خرید این بازی توی اینترنت سرچ کردم، 3 دسته زامبی ساید اورد. (که هرکدوم هم تعداد زیادی اکسپنشن داشتن) اسمای همشون هم زامبی ساید بود. یکیش قرون وسطایی بود (همین که شما گفتین) یکیش داخل شهر بود، اون یکی هم فضایی بود. با توجه به این که همشون عالین، از نظر شما کدوم ورژنش بهتره؟