این آخرین قسمت روزی یه بازیه. در هر قسمت یه بازی معرفی شده. تمام بازیهایی که در این بخش معرفی شده اند به نوعی در دسترس هستند، یا در فروشگاه ها، یا در کافه ها، یا نسخه چاپ کن بازی کن و یا به صورت نسخه دیجیتالی.
کامبیز: مطمئنی این در خروجه؟
امیر: از كجا آخه مطمئن باشم! مگه من ساختم اینجارو؟؟
کامبیز: خب ایده احمقانه تو بود كه بیایم اینجا!
امیر آیین: راس میگه دیگه تو گفتی بریم توی آزمایشگاه تا طبیعی تر بشه مطلب!!
امیر: بابا چه میدونستم گیر یه مشت دانشمند دیوانه میفتیم! حالا اون آمپولی كه زد بهت درد هم داشت؟
کامبیز: معلومه كه داشت! جای اینكه الان حالمو بپرسی بهتر نبود كه اون موقع جای منو توی كمد لو نمیدادی؟
امیر: خب میخاست به من آمپول بزنه… باید برای دفاع از خودم یه كاری میكردم!!
کامبیز: یعنی تو…
امیر آیین: بس كنید بابا… زودتر بگو مطلبتو بریم بیرون از این خراب شده!
امیر: اها باشه… خب میخایم راجع به پنیك لب صحبت كنیم. یادتون كه هست؟
امیر آیین: اره یادمونه بگو زودتر! یكی ممكنه بیاد اینوری!
امیر: اممم… خب این یه بازیه كه در واقع این جونورا كه توی آزمایشگاه تاس كه میریزی هركی اون سمتی كه خالخال باشه از دریچه كولر اون یكی بعد هركی زودتر از این…
امیر آیین: چرا پرت و پلا میگی! آروم باش یكم…
امیر: آخه اون یارو كه روپوش سفید داره و موهاش آبیه داره به من نگاه میكنه!
کامبیز: چی؟ اون؟ اون كه آب سردكنه!
امیر: اها… خب… جریان بازی اینه كه یه سری جونور آزمایشگاهی، از لابراتوار فرار كردن و باید پیداشون كنیم. بازی اینجوریه كه كارتها رو گرد میچینین رومیز. بعد یكی هر چهارتا تاس رو میریزه. تاسها نشون میدن كه اولا اون جونور از كدوم خونه فرار كرده،دوما اینكه چه ریختیه، دو تا چشم داره یا یكی! سوما اینکه خالخالیه یا راه راه! و چهارما اینكه چه رنگیه، بنفشه یا نارنجی!…ای وای! كامبیزو ببین بنفش شده!
امیر آیین: كامبیز چرا این ریختی شدی؟ حالت خوبه؟
کامبیز: اره حالم خوبه! مگه چجوری شدم؟
امیر آیین: هیچی…نگران نشو…بهت میاد!!
امیر: بذارین ادامه بدم… به محض اینكه تاسها ریخته شد، همه همزمان باید یه فعالیت مغزی خیلی شدید رو شروع كنن برای پیدا كردن اون جونور. اینجوری كه فقط با نگاهتون اول اون خونه ای كه جونور از اونجا در رفته رو پیدا كنین. اون خونه یه جهت داره كه نشون میده به چه سمتی فرار كرده. همه همینطور باید با نگاهشون كارتها رو توی اون مسیر دونه دونه بررسی كنن. اگه در مسیر به كانال كولر رسیدین باید از روش بپرین تا كانال كولر بعدی، چون جونوره رفته اون تو و از كانال بعدی اومده بیرون و… و اینكه یكی داره میاد اینوری!!
امیر آیین: اخ اخ بدبخت شدیم… زودتر تمومش كن دیگه!!!
امیر: بابا دارم میگم دیگه… خلاصه انقدر باید چشم بگردونید و از روی كولر و اینا بپرید كه عاقبت جونور رو پیدا كنید. مساله اینجاست كه باید زود تشخیص بدید، چون هركی زودتر بگه امتیاز میگیره، و اگه اشتباه كنه باید از امتیازاش پس بده. و البته سر این زود گفتن خیلی اتفاقات ناگواری ممكنه بیفته! چون همه بازیكنا حمله میكنن كه كارت رو نشون بدن و دست و انگشته كه میخوره به هم و ناقص میشه!… بدبخت شدیم رفت… کامبیز خالخالی شد!!
امیر آیین:بس که لفتش میدی… بدو تا از دست نرفته!
کامبیز: بذار کمکش کنم… هول شده…اون بخش سختش رو نگفتی… یه سری كارت هست كه اگه توی مسیر فرار جونور باشه اونو دچار دگردیسی میكنه… در واقع عوضش میكنه! مثلا اگه دو چشمیه میشه یه چشمی یا اگه نارنجیه میشه بنفش! این قضیه واقعا بازی رو سخت و در عین حال جالب میكنه!
امیر: راست میگه… در كل بازی پر هیجانیه، به محض اینكه تاس ریخته میشه همه شروع میكنن مثل جن زده ها زیر لب حرف زدن… تو مایه های: ” از اینجا اومده از اونور در رفته بعد اینجا بنفش شده اینجا میاد اینوری، اینم كه نیست اها اینم… نه نیست و…” و فسفری زیادی میسوزونه جوری كه بعد از بازی احساس میكنین مغزتون پشت بازو آورده!… سلام!
دانشمند دیوانه: شما باید با ما بیاید…
امیر: خواهش میكنم كامبیزو با خودتون نبرین… التماستون میكنم… مونوپولی من دستشه!!
دانشمند دیوانه: هر سه تاتون باید با ما بیاید!
کامبیز: كجا دقیقا؟ ما جامون خوبه!
دانشمند دیوانه: به اتاق دگردیسی!
پنیک لَب
۲-۱۰ نفر
۱۰-۳۰ دقیقه
بازتاب هارومیز – میکروب، کانال کولر و سفینه زپرتی
عالی بود :))))))
نه دیگه، نشد! این مطلب کاملا کپی پیست یکی از مطالبی که قبلا گذاشتیده. من به صورت کاملا رسمی اعتراض دارم. باید یه قسمت دیگه جای این قسمت هفتم بزارید.
:))) سخت نگیر. عیده و هزار گرفتاری
این بازیو قبلا معرفی کردید ولی اخه پیدا نمیشه
نوشتید در دسترسه اگه میتونید لینکی بدید ما پیداش کنیم
http://www.digibazi.com/product/6425/بازی-فکری-پنیک-لب-panic-lab/