از سال ۱۹۷۹، هر سال “اشپیل دِس یاقِس” یا همون “جایزه بازی سال”، به یک بازی که در کشورهای آلمانیزبان منتشر شده باشه (و نه اینکه لزوما آلمانی باشه) داده میشه. اعتبار و ارزش معنوی این جایزه به کنار، بودن لوگوی اشپیل روی جعبه یه بازی میتونه فروش صدها هزار نسخه از اون بازی رو تضمین کنه. امسال هم فهرست جالبی از بازیها جزو نامزدین بودن که هرکدوم کلی موافق و مخالف داشتن. و چون هنوز تا اعلام بازی سال یه دوهفتهای مونده تصمیم گرفتیم نگاهی بندازیم به ۳ بازی اصلی که نامزد بهترین بازی سال ۲۰۱۷ هستن، یعنی: Quest for El Dorado، Kingdomino و Magic Maze.
اِلدورادو… شهر طلا… شهر گنجهای افسانهای … شهر گمشده و بهشت اسرارآمیزی که نه فقط برای کاوشگران و باستانشناسان، که برای گیمرها و طراحان هم جذابه و پرکشش. افسانهای مدفون در قلب جنگلهای آمریکای جنوبی، که ماجراجویانی مثل پِرسی فاسِت Percy Fawcett (که اخیرا هم فیلم “شهر گمشدهی زِد” بر اساس سفرش ساخته شد) جونشون رو برای یافتنش دادن و هیچ نیافتن. این بار ولی قراره ماجراجویانی کارت به دست(!)، خودشون رو از دل جنگلهای انبوه و دهکدهها و قبیلههای آمازون، رد کنن و به الدورادو برسونن. در بازی خوشظاهر “در جستجوی الدورادو” شما این شانس رو دارین تا با هدایت هیات اکتشافیِ خودتون، از کاشف و محقق و عکاس و ژورنالیست گرفته تا دانشمند و میلیونر و دریانورد، در اون مسیر پرخطر، زودتر از دیگر تیمهای اکتشافی، به الدورادو برسین و رنج سفر رو با غلت زدن روی گنج انبوهش از تن بزدایین!
ضدحال اول: هرچه انتظارات از یه بازی کاوشگری و ماجراجویانه دارین رو بهتره کنار بذارین؛ چون قلب تپنده این بازی چیزی بیشتر از یک مسابقه نیست! مسابقهای برای زودتر رسیدن از نقطه آ به نقطه ب و تمام! در واقع از کلیت مفهوم “جستجو در جنگلهای انبوه و پرخطر به دنبال شهر گمشدهی مملو از طلا و جواهر” جز یه سری تصاویر زیبا به شکل لباسی خوشبافت به عنوان تم، چیزی وجود نداره.
ضدحال دوم: تقریبا نداره! در واقع ضدحال دوم فقط اینه که من از ذوق و هیجان زیاد نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و تا قبل از نتیجهگیریِ پایانِ متن، نگم که چقددددددر این بازی به نظرم خوبه و چقدر به اندازه طراحی شده و از ظریفترین جزییات مکانیزمی برای یه تجربه بسیار لذتبخش استفاده کرده. الدورادو محل تقاطع چیزهای خوب در بازیهاست: کشف، تلاش، حَل، تعامل و شانس!
هر بازیکن باید تلاش کنه تا تیم اکتشافی خودش رو از مناطق مختلف صفحه (شامل جنگل، دهکده و رودخونه) عبور بده و سریعتر از دیگران به الدورادو برسه. در طی این سفر، بازیکنا تیم اکتشافی خودشون رو تکمیلتر میکنن و تجهیزاتی میخرن که به اونا اجازه پیشروی بیشتری میده، و بعد با دقت مسیر حرکتشون رو برنامهریزی میکنن و با احتیاط در جنگلهای تاریک آمریکای جنوبی به پیش میرن. حرکت روی خونههای شش ضلعی زمین بازی، از طریق بازی کردن کارت انجام میشه، بازی کردن هر کارت شما رو یک یا چندتا خونه جلو میبره: کارت سبز (قَمه) برای جنگل، کارت آبی (پارو) برای رودخونه، و کارت زرد (سکه) برای دهکده. روی هر خونه از صفحه بازی، تعداد آیکون مورد نیاز برای ورود بهش مشخص شده، مثلا آیکون دو تا قَمه، یعنی باید یک کارت که دو تا آیکون قمه داره بازی کنی تا بتونی واردش بشی. هر بازیکن توی نوبتش میتونه هرچقدر که کارت توی دستش هست رو بازی کنه و یک خرید از بازار انجام بده.
شروع سفر اکتشافی معمولا راحته، اما هرچه توی این بازی جلو میرین احساس میکنین که واقعا پا به جنگلی انبوه گذاشتین که مدام داره تاریکتر و خطرناکتر میشه و پیشروی درش پرزحمتتر! خونههای وسط بازی زور خیلی بیشتری برای ورود میخان و دیگه کارتهای دوزاری که باهاش بازی رو شروع کرده بودین کارایی نداره و قمهتون کُندتر شده و پاروتون هم شکسته! اینجاست که اهمیت مکانیزم اصلی بازی یعنی دکبیلدینگ Deck Building (اگه پیشنهادی برای ترجمهاش دارین لطفا در کامنتا بگین) به رخ بازیکن کشیده میشه: هر بازیکن بازی رو با ۸ کارت شروع میکنه که دسته کارتهای بازینشدهاش (کارتهای سمت چپ تصویر) رو تشکیل میدن. در ابتدای هر نوبت ۴ کارت میکشه و بازی میکنه و در انتهای نوبتش هر تعداد کارتی که بازی کرده باشه میره توی دسته کارتهای بازیشده (کارتهای سمت راست تصویر). زمانیکه دسته کارتهای بازینشدهاش تموم بشه، این فرصت رو پیدا میکنه تا کارتهای بازیشده رو بُر بزنه و دوباره به عنوان دسته بازینشده ازشون استفاده کنه. در طول بازی، بازیکنا با خرید کارتهای جدید از بازار، دست کارت خودشون رو قویتر میکنن و همزمان تلاش میکنن تا از دست کارتهای دوزاری اولیه راحت بشن.
از لذات بازیهای دکبیلدینگ، یکیش اون لحظهی عرفانیای هستش که کارتِ مخوفی که با پرداخت هزینه گزاف خریده بودی درست سر وقتش میاد توی دستت…(خدایا کمکم کن بتونم توصیف کنم)… در حالی که خسته از پاروزنی و خیس از عرق در آستانه یه جنگل پر از پشه و جونورای موذی وایسادی، و تمام راههای پیش روت رو بسته میبینی و رقبا رو در فاصله دور درحال پیشروی، چهار کارت از روی دسته کارتهات میکشی و با حالتی وارستهطور و خلسهوار، و کمی هم اسلوموشن، برشون میگردونی که ناگهان چهرهات از دیدن کارت وحشی(!) چهارتایی، که بهت اجازه حرکت در هر اقلیمی رو تا چهار خونه میده، روشن میشه… لبخندی میزنی و کلاهتو روی سرت جابجا میکنی و قمه رو توی دستت میچرخونی، و میزنی به دل جنگل…
یکی از ظریفترین و هوشمندانهترین مکانیزمهای این بازی در بخش فروشگاهه. ۱۸ نوع کارت در فروشگاه هست که فقط میشه از ۶ دسته کارت ردیف پایینیاش خرید کرد. مگر زمانیکه یکی از این دستهها تموم بشه و جاش خالی بمونه، اونوقت اولین بازیکنی که قصد خرید داره میتونه یکی از دستههای بالایی رو انتخاب کنه و بذاره توی جای خالی ردیف پایینی! و بعد دوباره همه باید از ردیف پایینی خرید کنن! …خییییییلی خوبه! چون به شکل نامحسوسی این قانون باعث میشه که بازیکنا تقریبا همپای هم باقی بمونن، و فرصتها برای همه تا حدودی یکسان باشه. با این کلک، خیلی پیش میاد که بازیکنا در مسیر مسابقه به هم برسن (چون از منابع کارتی یکسانی دارن استفاده میکنن) و چون نمیشه وارد خونهای شد که یکی دیگه هست، اجبارا همدیگه رو بلوکه کنن.
چی این بازی رو خاص میکنه؟
خیلی چیزها در مورد این بازی هست که میشه کشف کرد و خیلی چیزها هست که میشه دوست داشت. و با اینکه بازی پیچیدهای نیست (و ممکنه به همین دلیل به ذائقه بعضی گیمرها خوش نیاد) ولی همچنان میشه در دسته بازیهای خانوادگی پیچیده طبقهبندیش کرد. میزان درستِ سختی و چالش پیش روی هر بازیکن، در برابر حجم بسیار پایین قوانین، و استفاده خلاقانه از مکانیزم دکبیلدینگ، این بازی رو به یه بازی ورودی (Gateway) قوی تبدیل میکنه و براحتی میشه در کنار عناوینی مثل تیکت تو راید و اسپلندور قرارش داد.
دکتر کنیتزیا، که حالا دیگه اسمش در کنار اسطورههایی مثل اُوله کریستیانسن (خالق لگو)، اِرنو روبیک (خالق روبیک) و راث هَندلر (خالق باربی) در فهرست ۱۰ مخترع برتر اسباببازی تاریخ قرار گرفته، بعد از طراحی بیش از ۶۰۰ بازی، به جادوگری بدل شده که دقیقا میدونه چه میزان از چه چیزی رو باید با چه چیزی ترکیب کنه تا به چی برسه (یا همچی چیزی!). “در جستجوی الدورادو”، یک بازیه با تکرارپذیری بالا، خوشایند، نفسگیر، و به قول اهل موسیقی ژوست!
سلام وقت تون به خیر
ممنون که اینقدر انرژی میذارین و روی گسترش برد گیم فارسی تلاش میکنین .
برام خیلی عجیبه که چرا راهنمای فارسی بازی ها رو کامل نمیگین ؟
به شخصه بیشتری مشکلی که با بردگیم ها دارم قواعد و قوانینی هست که به زور یوتیوپ و ریویو ها و کلی اینور و اونور کردن بهشون پی میبرم .
الان شما توی 3 4 تا قسمت بلد اومدین سایث رو بررسی کردین و لی طریقه کامل باری رو میگفتین برای من نوعی خیلی بهتر بود .
شما فکر کنین تمامی فعالیت های شما ثمر بده و کل ایران بردگیم باز بشن ولی وقتی آموزش بازی ها به فارسی نیست ؛ کسی رغبت میکنه بره اینهمه ترجمه کنه ؟
به نظر من جدای از قیمت بازی های خارجی ؛ نبود راهنمای فارسی خیلی آزاردهنده تره .
یه بازی 400 تومن هم باشه به هر صورت 5 تا آدم جمع میشیم نفری 50 میدیم و سال ها باهاش بازی میکنیم ( این مبلغ هزینه 4 ساعت بازی توی کافه بردگیم ه )
ولی وقتی راهنمای بازی نیست واقعا رغبت خرید و … وجود نداره دیگه .
سلام. مرسی از شما. اتفاقا به فکرش هستیم و به زودی راهنمای بازیها رو در سایت خواهید دید
خیلی خیلی ممنون جناب سلامتی
اول از سایث و کاورنا شروع کنین 🙂 این 2 تا 2 هفته دیگه دستم میرسن و من هر چی ویدئو دیدم هنوز بیشتر از 30 درصد بازی رو درک نکردم .
البته گیمی باکس هم آموزش های خوبی بذاره ولی معمولا برای بازی هایی هست که خودشون میارن و بازی های پیچیده رو پوشش نمیده .
امیدوارم با همین قدرت و انرژی و حوصله ادامه بدین .
باز هم ممنون که هستین .
راستی الزامی بودن وارد کردن آدرس وبسایت برای درج کامنت خیلی عجیبه ! حالا اومدیم و یکی وبلاگ نداشت … تکلیف چیه ؟!
ایموجی و شکلک هم به قسمت کامنت اضافه کنین خیلی خوب میشه . 🙂
ممنون که هستین .
ممنون که اطلاع دادی. حتما اصلاحش میکنیم
deck building:دسته سازی
یکم منو یاد صنایع چاقوی زنجان میندازه ولی باحاله (لایک)
سلام بنده هم با نظر دوست خوبمون موافقم الان مشکل ما اینکه بازی ها به زبان انگلیسی هست و خیلی سخته برای ما آموزشش مثل همین کورنا من 4 ماهه خریدم اما متاسفانه هنوز بطور کامل هنوز یاد نگرفتم …. اگه لطف کنین و آموزش بازی هارو به صورت تصویری و کامل در سایتتون بذارید لطف بزرگی به جامعه بردگیمی ایران کردید ….
سلام. حتما اینکارو میکنیم. حالا نه از کورنا، ولی از بازیهای موجود بازار شروع میکنیم
سلام دوباره جناب سلامتی
به نظرم بازی های موجود در بازار به اندازه کافی راهنمای بازی دارن و از طرفی وارد کننده ها هم خودشون تا حدی راهنما رو تامین کردن – شما که میخواین زحمت بکشین برای بازی هایی این کار رو بکنبن که آموزشی ازش نیست .
به هر صورت نهایت داستان تخم مرغ و مرغ میشه ! اینکه یه بازی اول وارد میشه بعد آموزش فارسی ش میاد یا برعکس !
خوش رنک ترین بازی های با راهنمای فارسی که من دیدم اینان :
استون اج – پندمیک – 7 واندر – استانبول
و اون طرف میدون کلی بازی رنک دار و عالی داریم که هیچ منبع فارسی نداره :
کاورنا – اگری کولا – سایث – راشن ریل رود – استیم – توایلایت – بلود رگ و … خیلی بازی دیگه که مسلما خودتون بهتر از من میشناسین شون .
اصلا همین الدورادو – شما معرفی کردین و به شخص خیلی ازش لذت بردم و حس میکنم باید داشته باشم ش ولی وقتی آموزش ش نیست چیکار کنم ؟ جواب مشخص ه ! حالا حالا ها نمیخرمش ! و این زیاد جالب نیست ….
عطشی برای این جنس بازی ها وجود داره که واقعا با کمبود آموزش های فارسی کاملا خاموش میشه … و شما با این جنس مقالات سعی میکنن روشن نگه دارین – در حالی که اگه آموزشش بود دیگه خاموش نمیشد که شما بخواین روشن ش کنین …
باز هم ممون که هستین …
با سلام
ممنون از سایت خوبتان
در پاسخ دوستانی که گفتند چرا راهنمای فارسی نمی گذارید اتفاقا آقای آشوری در این کانال bgpersianrules@ راهنمای فارسی بازی ها را می گذارند.
لطفا بازی جوهاری و کمل اپ را هم معرفی کنید.
سلام. بله کاملا درسته
خيلي توصيف خوبي براي اين بازي بود و هيجان متن شبيه هيجان هنگام بازي بود.الدورادو عاليه حتي وقتي برنده بازي هم نيستي در حين بازي خوش ميگذره.مقاله خوشايندي بود ،ممنون .
سلام
ممنون از مطالب با ارزشی که برای ما میزارید
ببخشید اگر امکانش هست چندتا بازی رقابتی مثل همین بازی معرفی کنید
سلام. ممنونم دوست عزیز
اگه منظورتون بردگیمهای مسابقهای (ریسینگ) هستش اینارو پیشنهاد میکنم:
– Flamme Rouge
– Formula D
– Lewis & Clark
سلام آقای سلامتی خسته نباشید من Formulad رو ازکجابگیرم هیچ جاندارش من عاشق این بازی شدم وای نمیتونمپیداش کنم
سلام. نمیدونم دوست عزیز
از فروشگاهها باید بپرسی
با سلام
خسته باشید امیر سلامتی عزیز من یک بازی طراحی کردم اما نمیدونم کجا و چگونه معرفی
کنم
ممنون میشم پاسخ بدین
سلام. من دو سال و خورده ای پیش از طریق همین سایت برای اولین بار با بردگیم آشنا شدم و یکی از اولین مقاله هایی که خوندم همین مقاله بود. وقتی خوندنش تموم شد اینقدر حس ت رو خوب منتقل کرده بودی که زانوی غم بغل کرده بودم که چرا من این بازی رو ندارم(بیشتر از سی سال سن داشتم آ اون زمان) و خیلی دوست داشتم با شما سه تا بشینم حسابی بازی کنم، خلاصه ما کلی بردگیم بازی کردیم، برد گیم خریدیم، رفتیم کافه برد بازی کردیم، روز جهانی بازی رومیزی همین چند وقت پیش اونجا دیدیمت و خلاصه بعد از این همه مدت، ده دیقه پیش دیدم یه سایتی این بازی رو داره میفروشه، قیافه منو میتونی توی اون لحظه تصور کنی دیگه؟ پنج دیقه پیش خریدمش و الان دارم این متن رو مینویسم، وقتی به این فکر کردم که خوبه بخرمش یا نه به خودم میگفتم این اولین بازی هستش که تو باهاش آشنا شدی و بردگیم باز شدی و وقتشه به اون کودک درونت که زانوی غم بغل کرده بود اون روز، یه هدیه بدی. خلاصه خواستم بدونی همچین تاثیراتی رو زندگی هم میذاریم:)). (حالا فقط مونده قسمت بازی کردن با شما سه تا:))
سلام
از خوندن متنت لذت بردم و چقدر هم کیف کردم که این بازی رو هدیه دادی به کودک درونت.
ممنون که تجربهات رو با من و خوانندگان به اشتراک گذاشتی و میخوام بگم که واقعا خوشحالم از اینکه نقشی داشتم در علاقمندیت به این سرگرمی.
امیدوارم تو هم مثل من از این ماجراجویی لذت ببری
ببین یادت میاد، روز جهانی امسال، ظهر بود که اومدی کافه برد، یه ربع بعد اومدنت داشتید میرفتید سمت حیاط، آخرین میز بازی یه آدم گنده ای بود با دو تا بچه ده یازده ساله و داشتن کمل آپ بازی میکردن، بچه ها خوشحال بودن و داشتن میگفتن میخندیدن، یه لحظه هم بالا سر میز وایسادی و نگاهی کردی و رفتی، اون آدم گنده که داشت سر اونمیز با دو تا خواهرزاده ش کمل آپ بازی میکرد من بودم. (انتظار ندارم منو یادت بیادا ولی فکر کنم تصویر اون دو تا بچه در حال بازی بردگیم یادت باشه، عاخه شاید این حس رو بهت میداد که داری رسالتت رو درست انجام میدی)
یادمه. به خصوص هیجان بچهها حین بازی کاملا خاطرم هست.
حسی که حدس زدی هم کاملا درسته، البته یک حس دیگه هم بود: دوست داشتم من هم در اون سن این بازیها رو کشف میکردم.
شکر که الان این فرصت برای بچههای دور و برمون هست 🙂
منم خوب هیجانشون جلو چشممه چون الان یه ماهه افتادن به جونم که براشون کمل آپ رو بخرم. فکر کنم ببینن الدرادو خریدم دیگه باید بگم تقصیر تو بوده. از اون مدل های اینگفت این گفت طور.
سلام آقای سلامتی ممنون بابت برد گیم های که معرفی میکنید
میشه نسخه چاپی نقشه کامل ال دورادور به اشتراک بگذارید