تا به حال برایتان پیش آمده که به فیلم، کتاب، یا آهنگی بربخورید که گوشۀ کتابخانه، کمد و یا یک فولدر دورافتاده در درایو اف خاک میخورده، و ناگهان تصمیم بگیرید نگاهی به آن بیاندازید و ببینید چه است؟ چیزی که بیصدا و آزار در گوشهای پنهان منتظر دست نوازشی بوده که همهمه و غوغای همجنسان پرطُمطُراقش او را از آن محروم کرده بود؟ و بعد از خود متعجب شوید که چطور این همه متوجه حضورش نشده و از او غافل شده بودید؟ (و آیا این قصۀ پرغصه و تکراری خیلی از آدمهای این روزگار نیست؟)
خدمتتان عرض کنم که در دنیای بردگیم نیز همینطور است. گهگاه و در شلوغیها و سروصدای کرکننده، همان که همگان اینروزه «هایپ» میگویندش، طفلان یتیمی هستند که زیر دست و پا نادیده گرفته میشوند، تا بلکه روزی کسی تصادفاً و به هنگام پاکسازی و گردگیریْ دستی بر سرشان بکشد، شاید نگاهی هم به درونشان بیاندازد، تا لاجرم مهرشان به دل او افتد.
نوشتار حاضر صدای سکوت این خوبان خاموش است و هدفش معرفی بازیهای رومیزیای است که کمتر دیده یا شنیده شدهاند، و کمتر کسی به آنها نظر کرده است.
بلوپرینتس Blueprints
از دور به دفترچهای میماند که در جیب کت جا میشود. شاید کسی حقیقتاً آن را آنجا جا گذاشته! کمی که براندازش کنید، از خوشدستی و حتی جنس جعبهاش حس خوبی بهتان دست میدهد. رنگ آبی آسمان ابری و آسمانخراشی از تاس و کارگرانی که روی تک تیرآهنی نشسته و به صحبت مشغولند.
بازش میکنید؛ چند مقوای تاشوی رنگی زیبا، یک کیسه پر از تاسهای رنگارنگ، صفحهای آبی سرمهای خوشدست و دستهای هم کارت. یقیناً در ابتدا سراغ تاسها میروید. کلی تاس در چهار رنگ مختلف: سبز، مشکی، نارنجی و تعدادی هم شفاف و شیشهای، درشت و خوشدست. کارتها نیز چند دستهاند: کارتهای آبیِ نقشههای ساختمانی، و چند رنگ هم کارتهای امتیاز. دفترچه قوانینش را نگاهی میاندازید. به نظر ساده میرسد. ساده و در عین حال هیجانانگیز.
هر کس بنا دارد بنایی برپا کند و طبق نقشهای که مخفیانه پشت آن کارتهای خوشرنگْ در اختیارش است، ساختمانی بسازد. اما این تاسهای رنگی هستند که مصالح ساختمانیِ بنای او میشوند؛ سیاه آهن است، نارنجی چوب، بیرنگ شیشه و سبز مصالح بازیافتی! همین ترکیب رنگی معنیدار ذوقمان را برای شکل دادنِ سازه دوچندان میکند.
محل قرارگیری هر قطعه از این ساختمان، ارزش آن را مشخص میکند. تاس آهن در طبقات بالاتر امتیاز بیشتری میدهد. تاس چوب وقتی ارزشمندتر است که اطرافش هم چوبی باشد. تاس شیشه به اندازه عدد رویش ارزش دارد. اما تاس مصالح بازیافتی هرچه تعدادش بیشتر باشد، ارزشش نیز بیشتر میشود. اینجاست که گره داستان شروع میشود که کدام تاس را بردارم و آن را در کدام قسمت نقشۀ خود بگذارم که در نهایت از رقبایم سازۀ بهتری ساخته باشم؟
[madamak]
اما این همۀ داستان نیست! قرارگیری مصالح روی هم مگر به همین راحتی است؟ اعداد روی تاسها چه؟ شوخی که نیست! در واقع چیزی که اهمیت دارد این است که نمیشود تاسی با عدد کمتر روی تاس با عدد بیشتر گذاشت. و این باز انتخابها را سختتر و موشکافانهتر میکند.
اما اگر تاسی که میخواستیم موجود نبود چه؟ اگر نتوانستیم طبق قوانینْ سازهمان را بنا کنیم چه میشود؟ شانس کمرمان را شکست آخر! شگفتا که برای این هم تدبیری اندیشیده شده. هر نوبت، از سه نوبت ساختمانسازی، کارتهای امتیازی وجود دارد که به سازههای جالب و بیهمتا امتیاز ویژهای میدهد؛ مثلاً اگر چهار تاس یک جنس داشته باشید و سازهای یکدست بنا کرده باشید؛ یا آنکه آسمانخراشی بلند برپا کنید؛ یا تاسهایی ناهمگون ولی از یک ارزش در سازهتان داشته باشید … اینها همه و همه برای این است که اگر شانس یارتان نبود، و یا اگر خلاقیتتان گل کرد، دست خالی به منزل بازنگردید.
در انتهای هر نوبت، هرکس که از مجموع ساختِ سازۀ هدفمند خود طبق نقشه و نیز طرز قرارگیری تاسهایش امتیاز بیشتری کسب کند، پیروز آن دور شناخته میشود و بالاترین امتیاز (معمولاً امتیاز طلایی) نصیبش خواهد شد و سایرین نیز به نسبت تلاششان امتیاز کمتری کسب خواهند کرد. هرکس در پایان سه نوبت امتیاز بیشتری داشته باشد معمار طلایی و فاتح این رقابت بین معماران تاس است.
تاس، کارت، رنگ … نه، بد نیست! الحق که دلربا است! دلم میخواهد با دوستان که جمع میشویم، قبل آنکه صدای «آن منچ و مارپله» و یا «آن ورق را بیاور» بلند شود، این لعبت را جلویشان بگذارم: هم تاس دارد، هم ورق؛ دیگر چه میخواهید؟ تازه قرار است در کمتر از نیم ساعت کلی ساختمان هم بسازیم! سن و سال هم نمیشناسد. تاس میریزیم و بعد به نوبت انتخاب میکنیم. تاس شیشه بردارم یا آجری؟ به به چه تاسی آمد! نه، نه! آهن را برندار! بخشکی شانس! نکند بعدی هم تاس 4 را بردارد؟ خوب یکی به من بگوید چطور این کنجِ سازه را در بیاورم؟ بعدی اگر سبز بیاید …
بازی تاسی و این همه فکر؟ یعنی واقعاً تاس را نریزیم و حرکت کنیم؟ تاسهای نارنجی من نیستم، مشکی تو باشی؟ نه جانم! تاس دارد، ولی اندیشه هم دارد. بیا تا برایت بیشتر بگویم …
[cafeboard]
آره این بدبخت ها هم گناه دارند. خوب کردید رفتید سراغش.
امان از هایپ! دیگه قراره از این جور بازیها هم دستگیری کنیم انشالله.
از هرچی منچ و مارپله و ورق که تو دنیاس متنفرم