خب چکار میشه کرد؟ همیشه که یک بازی با استراتژیهای فراوان برای پیشروی و راههای بسیار برای کسب امتیاز جواب نمیدهد. گاهی یک بازی ساده با صفت «باحال» کافی است. و منظور من از «باحال» این است که: چیدمانش در حد این باشد که کارتها را بُر بزنی و شروع کنی. کل کاری هم که در نوبتت انجام دهی این باشد که یا یک کارت بازی کنی و یا نوبتت را پاس بدهی! و کل فکری هم که بخواهد این باشد که الان همراهش چایی بخورم یا قهوه!!
در اینگونه موارد اولین بازی که از ته قفسه و زیر هیکل سنگین بازیهای درشت بیرون میکشم و روی میز میگذارم چیزی نیست جز کندوتیِری Condottiere . که یک بازی کارتی سبک قلمروگیری (مثل ریسک) است که جو اتاق را به سرعت تبدیل میکند به صحنهی مذاکره و بلوف و توی پاچه کردن و نگاههای معنیدار!
این بازی نسبتا سن وسالدار (متولد ۱۹۹۵) را اخیرا ZMAN Games مورد عنایت قرار داده و دستی به تصویرسازی و بر و رویش کشیده تا بعد از مدتها Out of Print بودن، بالاخره در دسترس قرار گیرد و همین شد بهترین بهانه برای معرفیاش.
و حالا کمی تاریخ…
کندوتیری یک لغت ایتالیایی است معادل کنداکتور (Conductor) انگلیسی یا همان پیمانکار خودمان! البته اینجا قضیه پیمانکاری تعمیرات و ساخت وساز مطرح نیست. ظاهرا در قرن ۱۳ میلادی ایالات داخلی ایتالیا هرکدام ادعایی داشتند برای حکمرانی، ولی زورش را نداشتند! یعنی ارتش و اینها نداشتند! میرفتهاند و با افرادی قرارداد میبستهاند برای تشکیل نیروی نظامی. به اینها میگفتهاند کندوتیری یا همان پیمانکار یا به عبارت درستتر «فرمانده مزدوران».
این کندوتیریها میرفتهاند یک عده سرباز مزدور قد و نیمقد از اینور و آنور جمع میکردهاند و کمی هم آب بهشان میبستهاند و یک مثلا سپاهی درست میکردهاند! حالا، همانطور که احتمالا خودتان حدس زدهاید، بازیکنان در بازی نقش همین فرماندهان را بازی میکنند و تلاش میکنند با سپاه کج و کولهای که در دستشان است ایالتی، یا حداقل مرکز استانی چیزی را به قلمروشان اضافه کنند.
درس تاریخ تمام، برویم سراغ زنگ بازی!
در این بازی، ۲ تا ۶ بازیکن تلاش میکنند تا هرکدام در طول بازی ۳ ایالت مجاور (و یا ۵ ایالت غیر مجاور) را فتح کنند. اول هر دور محل دعوا را مشخص میکنیم! مثلا میلان! بعد همه شروع میکنیم به نوبت کارت بازی کردن تا زمانیکه همه پاس بدهند و آنوقت بازیکنی که قویترین ارتش را بازی کرده آن استان را صاحب میشود و سپس محل دعوای بعدی را مشخص میکند!
اما کارتهایی که بازی میکنیم چه هستند؟
کارتها در واقع همان سربازان مزدور هر بازیکن هستند که از اعداد ۱ تا ۱۰ را شامل میشوند. عدد کارت نشاندهندهی قدرت آن کارت است. مثلا کارت شماره ۱ سربازی پیزوری است که به غیر از دستهی پلیاستیشن در زندگی چیزی به دست نگرفته است. ولی شماره ۱۰ یک شوالیهی میانسال ولی قبراق و با تجربه است که بعد از بازنشستگی گهگداری در ازای چند همیان زر، شمشیری میچرخاند و عربدهای میکشد! غیر از کارتهای سربازان چند کارت بدون عدد هم در بازی هستند که جلوتر مثال میزنم.
بازیکنان کارتها را در نوبتشان جلوی خود قرار میدهند و به این ترتیب نیروهایی که به محل دعوا میفرستند را مشخص میکنند. نکته اینجاست که کسی نمیتواند کارت بکشد. یعنی هرچه در دست داری دیگر همان است و باید با آن سر کنی! تا وقتی که همه کارتهایشان تمام شود و دوباره تجدید قوا کنیم و دستمان پر شود.
ممکن است به نظرتان برسد که خب اینکه خیلی شانسی است؟؟ اگر دستم بد باشد چی؟
اتفاقا زیبایی بازی همین جاست. در همین گلوگاه «دست بد» است که بازیکن خونسرد میتواند با لبخندی بر لب، دیگر بازیکنان را گول بزند. مهم کارتهای در دست نیست، مهم نحوه و ترتیب بازی کردن آنها و بازی روانی است که باید به راه بیاندازید.
یک بخش از بازی را مثال میزنم.
مثلا دعوا سر همان میلان است. به خودم میگویم که «یه ۱۰ بنداز و قال قضیه رو بکن! همه میشینن سر جاشون!» ۱۰ را با افتخار روی میز میگذارم. نفر بعدی پاس میدهد و باعث میشود احساس قدرت کنم. اما بازیکن بعدی که کمی چغر و بَد بدن است با خونسردی یک کارت ۱ بازی میکند. قیافهام در عرض یک فریم تبدیل به آدامس جویدهشده میشود. نمیدانم چه در سر دارد. منکه راحت میتوانم کارت یکش را له کنم. اما ظاهرا نقشهای دارد.
برای محکمتر شدن جایگاهم در میلان یک کارت ۴ هم به ارتش اضافه میکنم. او باز هم ۱ بازی میکند. شدهایم ۱۴ به ۲. کمکم نگران میشوم. با عدم اطمینانی که از حرکت دستانم هم مشخص است یک ۲ بازی میکنم. ۱۶ به ۲. ناگهان حریف بد بدن ما یک کارت زمستان بازی میکند که باعث میشود تمام کارتها عددشان ۱ حساب شود! یعنی میشویم ۳ به ۲! تکانی میخورم و نگاه سراسر خشمم را به او میدوزم.
اما ناگهان اخمهایم را باز میکنم و لبخند کل صورتم را فرا میگیرد. نخیر جناب چغر! این بازی تو نیست، این تویی که در بازی من گیر کردی! این تویی که گول دست لرزان مرا خوردی و زمستانت را سوزاندی! با اعتماد کارت مترسک را بازی میکنم که اجازه میدهد که یک کارتی که قبلا بازیکردهام را برگردانم در دستم. سریعا کارت ۱۰ نازنین را برداشته و در دستم قرار میدهم و آسوده به صندلی تکیه میدهم.
حریف قدری دستپاچه میشود، با نگرانی کارت ۳ را بازی میکند که مشخصا قویترین کارتی است که در دست دارد. با خیال راحت کارت بهار، که باطلکنندهی تاثیر کارت زمستان است، را بازی میکنم. میشویم ۶ به ۵… پاس میدهد… میلان از آن من است!
چرا این بازی را انقدر دوست دارم؟
چیزی که در Condottiere بازی را برای برنده ممکن میکند استراتژی و تاکتیک نیست، بلکه این است که دستش هنگام بازی کردن کارت نلرزد، اینکه با چنان اطمینانی کارتش را روی میز بگذارد که گویی او تنها مدعی تخت و تاج است. در کندوتیری باید که بتوانید یک بازی فراتر از بازی روی میز به راه بیندازید، باید بتوانید ذهن حریفان را بخوانید و از کانال ذهنی آنها وارد شده و روانشان را به بیراهه بکشید. با کارت عدد پایین شروع میکنید؟ عالی است، همه تصور میکنند در حال ارزیابی هستید، یا شاید هم میخواهید بعدش زمستان بازی کنید. با کارت عدد بالا شروع میکنید؟ آن هم عالی است! شاید بعدش میخواهید قبل از اینکه رقبا امکان عکسالعمل داشته باشند کارت کلید را بازی کنید که در جا دعوا را تمام میکند! یا شاید بخواهید با چند کارت ۲ و ۳ شروع کنید و در سایه حرکت کنید تا ناگهان با رو کردن کارت طبلنواز، که ارزش کارتهایتان را دو برابر میکند از سایه به آفتاب و وسط میدان بیایید و …
Condottiere برای من در سبک بازیهایی مثل Citadels قرار میگیرد که جادوی اصلی آنها فراتر از خود بازی و در حال و هوای دور میز و بین بازیکنان شکل میگیرد.
کندوتیری بازی کمین کردن و منتظر لحظه نشستن است، لحظه که رسید باید ریسک کرد، باید مطمئن بود، کوچکترین تزلزل در بازی رقبا را جَری میکند، آنوقت دیگر بلوف نمیگیرد و تهدید موثر نمیشود.
حریفان از قدرت کارتهای در دست شما بیخبرند، حتی از میزان تمایل شما به ایالت مورد دعوا هم خبر ندارند، اینگونه تمام اطلاعات در حبابی از عدم اطمینان و بلوف قرار میگیرد؛
آیا واقعا میخواهد پارما را اشغال کند یا میخواهد کارتهای خوب ما را پایین بکشد و دست بعد راحت ناپولی را بگیرد؟
کسی نمیداند! معلوم نیست که هدف کی بُرد است و هدف کی تضعیف دیگران. وقتی همه چیز معلوم میشود که دیگر دیر است، نبرد تمام شده و دارند زمین را آب و جارو میکنند برای دعوای بعدی! کندوتیری بازی «بازی زیرپوستی» است، بازی دام و کشاندن حریفان به بیراهه. اگر در شطرنج همیشه باهوشترین برنده است و در قمار خوششانسترین، در Condottiere بازیکنی برنده است که از بقیه «باحالتر» باشد!
دانلود نسخه چاپی بازی کارتی Condottiere