مقدمه
سال جدیده و همه به دنبال بازیهای جدیدی هستیم که باهاشون دوستان جدیدمون رو با بازیهای دورهمی و رومیزی آشنا کنیم. سال پیش سال بدی نبود، اما قراره امسال خیلی فعالتر، پیگیرتر و پر هیجانتر از سال قبل پیش بره و حداقل دو برابر سال ۹۶ خوره به این جمع دوستداشتنی اضافه بشه. بازیهای سریع، دورهمی و آسون همیشه ابزار کارمون بودن و تنوعشون، شاید نه برای ما خورهها، بلکه برای نزدیکتر شدن به رکوردی که هدف قرار دادیم، خیلی کلیدیه.
بازیای که امروز قراره راجع بهش حرف بزنم، از این دست بازیهاست. از اونجایی که بلوف زدن و بازیخوانی مثل خون در رگهامون جریان داره، یاد دادن این بازی به دیگران هم جزو طبیعیترین فرآیندهاییه که در توضیح بازیهای رومیزی پیش خواهد اومد. سال ۱۹۹۹ بازی Cloud 9 به بازار اومد، ولی در سال ۲۰۱۵ این بازی رو با کمی تغییر و با اسم جدید Celestia منتشر کردن که قراره راجع بهش صحبت بشه.
ستاره، آی ستاره! از اوج آسمونها…
تو بازی Celestia که تو سبک بازیهای دورهمی، بلوف زدنی، کوتاه و تو دل برو ئه، بازیکنها نقش مسافرین یک کشتی هوایی رو دارن که از بین ابرها و در دل آسمون پیش میرن، با غبار و طوفان و رعد و برق و دزدان دریایی ( یا دزدان دریایی هوایی / دزدان هوایی ) مقابله میکنن، خودشون در طی سفرشون به شهرهای دور افتادهتر گنجینههای پنهانی اون شهرها رو به چنگ میارن.
در بازی Celestia، چند کاشی برای شهرهای مختلف وجود داره که به ترتیب اونها رو وسط میز میچینیم. در هر نوبت از بازی، بازیکنها با این تصمیم روبرو هستن که آیا در شهر حاضر پیاده شن، یا به کاپیتان اعتماد کنن که میتونه سفر رو ادامه بده و بمونن تو کشتی. اگه کسی از جایی که هست راضی باشه که خب عالیه، در همون شهر پیاده میشه، از کارتهای گنج اون شهر یدونه برمیداره و میره سراغ خونه زندگیش.
هر کاپیتان، باید تعدادی تاس بریزه تا ببینه در مسیری که پیش رو داره چه مشکلاتی خواهد بود. اگه خیلی شانس بیاره، تاس بلایا از وجه سفیدش میاد و بدون هیچ مشکلی به شهر بعدی میرسیم و نفر بعدی مسئولیت کاپیتانی رو به عهده میگیره. اما اگه تاس بلایا باهاتون یار نباشه و بخواد بازی در بیاره، کاپیتان باید از کارتهای دستش استفاده کنه و با بلایا بجنگه. و جذابیت بازی از همینجا شروع میشه، شما بعد از اینکه تاسها ریخته شده و قبل از اینکه کاپیتان اعلام کنه که توانایی ادامه سفر رو داره یا نه، باید انتخاب کنین که همسفرش میمونین یا همین بغل پیاده میشین.
اینجاست که میرسیم به قسمت بلوف زدن و بازیخوانی و از اینجور داستانها. بازی Celestia مملو از لحظاتیه که تو چشم کاپیتان این نوبت زل میزنین و تلاش میکنین بفهمین خوشحالیش از اینه که کارتهای لازم رو داره، یا میخواد شما اینطوری فکر کنین، یا میدونه شما اینطوری فکر میکنین و داره تلاش میکنه لایه سه یا چهار فکرتون رو قلقلک بده. حالا اگه کاپیتان نتونه کارتهای لازمه رو ارائه کنه، همه کسانی که تصمیم گرفتن در کشتی بمونن، به همراه کشتی و بارش نابود میشن و هیچکدامشون هیچی گیرشون نمیاد.
اینم نتیجه حرص زیاد زدنه، همون شهر قبلی باید پیاده میشدم و همون هفت امتیاز رو میگرفتم.
اما اگه بزنه و کاپیتان الوعده وفا کنه، نفر بعدی کاپیتان میشه و دوباره همه مسافرین محترم یا باید کمربندهای ایمنیشون رو ببندن، یا از یکی از خروجیهایی که همکارم بهشون اشاره میکنه از کشتی هوایی خارج بشن. اینطوریه که جدای از توانایی های کاپیتان فعلی، باید به داشتههاتون هم نگاه کنین و ببینین تا کجا میتونین ادامه بدین، چون کاپیتان هیچوقت نمیتونه کشتی خودش رو رها کنه. تازه باید به این هم فکر کنین که هر شهری که جلو میرین تعداد تاسهایی که باید بریزین داره آروم آروم بیشتر هم میشه و احتمال بلایای طبیعی و غیر طبیعی هم بالاتر میره.
یک دستی برسون…
معمولا ما اینجا راجع به بستههای افزایشی (Expantion) بازیها خیلی حرف نمیزنیم، ولی خب این بازی بستهای به نام A Little Help داره که به شدت تجربه بازی رو بهتر میکنه. با اضافه شدن این بسته به بازی، کارتهایی به دست بازیکنها میرسه که میتونن برای کمک کردن به کاپیتان ازش استفاده کنن، البته که این کمک اجباری نیست و به جای خودش دروغ گفتن و بلوف زدنهای زیادی رو میطلبه. این بسته بازی رو اونقدرها پیچیده نمیکنه و کمک میکنه بازی دیرتر براتون تکراری بشه.
پی نوشت
تمامی تصاویر از وبسایت BGG برداشته شده و خودتون هم میتونین اگه میخواین بیشتر راجع این بازی بخونین.
ثبت دیدگاه
خوشحال میشوم که دیدگاه شما را در مورد مقالهی ارائه شده بدانم.
ممنون میشوم در نگارش دیدگاه خود این نکتهها را در نظر بگیرید: