مقدمه
سرنخ یادتون هست؟ قدیما بازی میکردیم. یه صفحه داشت از یک عمارت بزرگ نسبتا قدیمی که درش یک قتل اتفاق افتاده بود؟! قتل مرموزی که توسط یکی از مهمانهای حاضر در ضیافت شب قبل انجام شده بود. باید سعی میکردیم با استدلالهای منطقی و حذف گزینه، بفهمیم که به «دوشیزه شیرین» شک داریم یا «پروفسور کامران»، قتل در «سرسرا» اتفاق افتاده یا در «پارکینگ» و آلت قتاله «هفتتیر» بوده یا «شمعدانی». در اوج معصومیت اون سالها، با ریختن تاسهای شش وجهی بیکیفیت، مهرههای پلاستیکی سخیفی رو روی نقشه کریهالمنظر بازی از یک اتاق به اتاق دیگه حرکت میدادیم و از اینکه مطمئنیم «آقای بهرامی» با «خنجر» در «مهمانخانه» نمیتونه مرتکب قتل شده باشه، خرْ کیف میشدیم. کجاست اون روزا… هاهاهاها… ازونا فقط… هَهَهَهَط… خاطرههاشون…هوهوهوهون… بجا میمونه… هِههِههِه…
اگه شما هم مثل من بنده نوستالژی باشین، الان سیستم لیمبیک بدنتون، مخصوصا هیپوکامپ و آمیگدالتون به اندازه کافی فعال شده و آماده آشنایی با یک بازی جدید و جذاب تو سبک بازی سرنخ هستین. قبلا راجع به Mystery of the Abbey و Mysterium در این سبک حرف زدیم و الان نوبتی هم باشه نوبت بازی Deception: Murder in Hong Kong هست.
انگیزه قتل؟
در بازی «اغفال؛ قتل در هنگ کنگ» بازیکنها در نقش کاراگاهانی بازی میکنن که در صدد حل یک پرونده قتل مرموز هستن. این بازی ایدههای جالبی رو در این سبک بازیها ارائه داده که در ادامه به بررسی برخی از این ویژگیها میپردازیم. اهم (گلوی خود را صاف میکند)…
در بازی سرنخ، معمای طرح شده سه بخش دارد: قاتل، مکان قتل و آلت قتاله. در بازی Deception، که ترکیب هوشمندانهای از بازی سرنخ و بازی مافیاست، بازیکنها اول بازی کارت نقش دریافت میکنن و به این شکل برای هر بازیکن مشخص میشه که در طول این بازی به دنبال چه هدفیه. شخصیتهای بازی اینهاست: Forensic Scientist (کارشناس پزشک قانونی) که معادل راوی در بازی مافیاست. این شخصیت در عین حال که یکی از اعضای تیم پلیسهاست، دانای کل بازیه و جواب معما رو میدونه و قراره طبق یک سیستم هوشمندانه «راهنماییها»ی بازی Deception به همتیمیهاش بفهمونه که ماجرا از چه قراره. شخصیت «Investigator» که همون کاراگاه خودمون میشه، معادل پلیسها در بازی مافیا هستن و تلاش میکنن معما رو حل کنن. شخصیت Murderer همونطور که از اسمش پیداست، قاتل بازیه که تا حدی شبیه به شخصیت «مافیا» در بازی مافیاست. شخصیت Accomplice همدست قاتله و هدفش گمراه کردن بازیکنهای دیگهست و شخصیت Witness هم مثل راوی جواب معما رو میدونه، ولی باید تلاش کنه بدون لو رفتن، کاراگاهان دیگه رو به سمت جواب سوق بده. چرا که اگه در آخر بازی لو بره که شاهد کی بوده، همه چیز بهم میریزه.
اینهمه حرف زدم ولی هنوز نگفتم هدف بازی چیه. در این بازی دو دسته کارت داریم. کارتهای آبی که آلات قتاله هستن و کارتهای قرمز که مدرک اصلی جرم هستن. قاتل هم -همونطور که از توضیحات شخصیتها مشخص بود – یکی از بازیکنهاست. اول بازی همه چشمهاشون رو میبندن و کارشناس پزشک قانونی اعلام میکنه که قاتل چشمهاش رو باز کنه و یکی از کارتهای قرمز و یکی از کارتهای آبیش رو به عنوان پاسخ معما، بدون اینکه دیگران متوجه این امر بشن، انتخاب کنه. هدف بازیکنهای تیم پلیس (یعنی کارشناس پزشک قانونی، شاهد و کاراگاهان) اینه که قاتل، مدرک جرم و آلت قتاله رو به درستی پیدا کنن و هدف تیم مقابل (یعنی قاتل و دستیار) اینه که نذارن تیم پلیسها در این امر موفق بشن.
آلت قتاله؟
خب، میرسیم به قسمت جذاب ماجرا. میدونم پانصد و شصت و نه کلمهست که منتظر این هستین که بگم این بازی چه خلاقیتی نسبت به بازیهای همسبک خودش داره. خب الان وقتشه که آروم آروم شروع کنم راجع به این موضوع صحبت کردن.
هر بازیکن چهار کارت آبی و چهار کارت قرمز بصورت تصادفی میکشه و جلوی خودش میچینه. بازی در طی سه راند انجام میشه و در هر راند، کارشناس پزشک قانونی تعدادی کارت «صحنه جرم» رو میکنه که هر کدام شش گزینه دارن. به عنوان مثال کارت «علت مرگ» شامل گزینههای خفگی، صدمه شدید، از دست دادن خون، بیماری، مسمومیت و تصادف هست. یا کارت «وضعیت جسمی جسد» شامل گرم، سفت، فاسدشده، ناقص، دستنخورده و بهمپیچیده است. کارشناس پزشک قانونی شش عدد از این کارتها رو میذاره وسط میز و آرام شروع میکنه از هر کارت یکی از گزینهها رو انتخاب کردن. بازیکنها مختارند در این مدت درباره گزینههای انتخاب شده و کارتهایی که جلوی بازیکنهای دیگه هست بحث کنن. به محض اینکه ششمین کارت هم تکمیلشد، بحث آزاد تمام میشه و بازیکنها به ترتیب هر کدام ۳۰ ثانیه تا یک دقیقه حق تحلیل فردی دارند. در این بین هر بازیکن حق داره که حرف دیگران رو قطع کنه و جواب معما رو حدس بزنه. اگه جواب درست رو حدس بزنه که تیم کاراگاهان بازی رو بردن، ولی اگه اشتباه کنه تا آخر بازی فقط میتونه در بحثها شرکت و دیگه حق حدس زدن نداره. بازی به همین شکل ادامه پیدا میکنه و تا راند سوم طول میکشه. اگه تا انتهای راند سوم هیچکس نتونه حدس درست رو بزنه بازی تموم میشه و قاتل بازی رو میبره.
تنوع کارتهای آبی و قرمز خیلی بالاست… وقتی میگم خیلی منظورم ۲۰۰ کارت قرمز و ۱۰۰ کارت آبیه. به همین علت ترکیبهای بسیار عجیبی از مدرک جرم و آلت قتاله درست میشه. همینطور کارتهای «صحنه جرم» تنوع بالایی دارن و ترکیب این دو موضوع، باعث میشه کارشناس پزشک قانونی خلاقیت زیادی خرج کنه تا با استفاده از بیربطترین ابزارها، مستقیمترین راهنماییها رو به همتیمیهاش برسونه. کاراگاهان بازی هم باید تمام تلاششون رو بکنن تا از راهنماییهایی که میگیرن برداشتهای متنوعی بکنن. این بازی با اینکه برای بازیکنها از همه نظر آشنا و شناختهشدهست، با چند نکته کوچک و هوشمندانه، تجربه بسیار خلاقانه، پر هیجان و متفاوتی رو به همراه داره.
خیلی عالی بود، ممنون. فقط برای تکمیل مقالهی خوبتون بگم که بازی برای ۴ تا ۱۲ نفر طراحی شده و حدود ۲۰ دقیقه طول میکشه. در ضمن توی پاراگراف دوم، توی اسم بازی یه حرف o جا افتاده.
سلام، ممنون از توضیحات تکمیلی. غلط املایی هم طسهیه شد 🙂
خب از کجا می تونیم گیرش بیاریم؟؟