رومیز لوگو
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

شطرنج؛ بدون درد و خون‌ریزی

مقدمه

تقریبا یک سالی هست که با کمک ویدئوهای آموزشی و تحلیلی، اپلیکیشن‌های مدرن و فضای تمرین اینترنتی، تونستم کمی فاز بازی شطرنج رو بگیرم و با یکی از ترس‌های بزرگ زندگیم مبارزه کنم. ترسی که از کودکی در وجود من نهفته بود: «تو هیچوقت نمی‌تونی شطرنج بازی کنی!» حقیقتا هم در این مبارزه پیروز نشدم و هنوز هم نمی‌تونم بگم یکی از اون آدم‌هایی هستم که بهشون می‌گیم «شطرنج باز». اما خب، خیلی از بازی خوشم اومده و از هر فرصتی که بتونم با کسی بازی کنم استقبال می‌کنم. ولی دوتا مشکل هست، یکی اینکه اطرافیانی که اهل شطرنج هستن با فاصله از من بازیشون بهتره و عملا نه برای اونها و نه برای من جذابیتی نداره که پشت سر هم بشینیم و یک بازی خسته‌کننده قابل پیش‌بینی رو تکرار کنیم. مشکل دوم اینه که دور و بری‌های دیگه که اونقدرها اهل شطرنج نیستن، علاقه‌ای ندارن تازه شروع کنن و به اصطلاح «سنگ بزرگیه» که حوصله و توان بلند کردنش رو ندارن. و شطرنج مثل روابط عاطفی می‌مونه، آروم آروم «فاصله» مثل یک غبار روش می‌شینه و رنگ و لعابش رو از دست می‌ده.

به همین خاطر بازی‌ای که امروز قراره راجع بهش صحبت کنم اهمیت دو چندانی پیدا می‌کنه. بازی Onitama در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و شروع کرد به خاراندن همان زخمی، که شطرنج می‌خاراند.

 

اونیتاما

بازی Onitama یک بازی استراتژی انتزاعی دو نفره و بسیار ساده‌ست، که به نوعی از بازی شطرنج ایده گرفته. در این بازی دو نفر نقش اساتید مدارس خوش‌نام رزمی رو بازی می‌کنن و هدفشون برتری در میدان نبرد در مقابل تیم حریفه. هر بازیکن چهار مهره عادی (معادل سرباز در شطرنج) و یک مهره استاد (معادل شاه در شطرنج) داره. بر خلاف شطرنج که هر مهره با منطق ویژه خودش حرکت می‌کنه، در این بازی همه مهره‌ها می‌تونن با استفاده از فنون رزمی که بلدن، به واسطه کارت‌های بازی حرکت کنن. یعنی چی؟ هر بازیکن دو کارت جلوی خودش داره و هر کارت نماینده یک فن رزمی، یا به تعبیر ساده‌تر شیوه‌ حرکت مهره‌ست.

کارت پنجمی هم در کنار صحفه بازی می‌ذاریم که هیچ یک از بازیکن‌ها به اون دسترسی ندارن. هر بازیکن در نوبتش یکی از کارت‌هاش رو انتخاب می‌کنه و به دلخواه خودش، یکی از مهره‌هاش رو طبق روشی در کارت نوشته شده حرکت می‌ده. بعد کارتی که بازی کرده رو با کارت پنجم عوض می‌کنه. به این معنی که کارتی که الان توسط بازیکن اول بازی شد، به کارت پنجم بازی، که در نوبت آینده به حریف می‌رسه تبدیل می‌شه.

پنج کارت از ۱۶ کارت‌ بازی در هر نوبت بصورت تصادفی کشیده می‌شن و شیوه حرکت مهره‌ها در اون بازی رو تعیین می‌کنن. ترکیب‌های مختلف از کارت‌ها می‌تونه تجارب متنوعی رو به بازی اضافه کنه.

در این بازی دو روش برد وجود داره: روش سنگ و روش رود. در روش سنگ، هدف زدن مهره استاد حریفه. یادتون باشه که «زدن» در بازی اونیتاما، دقیقا همون معنی «زدن» یا «گرفتن» در شطرنج رو داره: یعنی وقتی مهره من وارد خونه‌ای بشه که مهره حریف در اون وجود داره.

در روش رود، هدف اینه که مهره استاد بازیکن، روی صندلی استاد حریف بنشینه. به زبان ساده‌تر اگه من بتونم مهره استاد خودم رو به خونه‌ای که استاد حریف از اون بازی رو شروع کرده برسونم، بازی رو می‌برم.

ترکیب روش‌های برد خلاقانه، ساده‌سازی حرکات مهره‌ها، و اطلاع کامل هر بازیکن از تمامی حرکت‌های ممکن در طول بازی، باعث می‌شه بازی اونیتاما در عین سادگی، دارای عمق بسیار زیاد و جذابیت خیلی بالایی بشه.

 

شطرنج؛ هرچی بین من و تو بوده دیگه تموم شده…

بازی اونیتاما، با صفحه کوچک پنج در پنج، با پنج عدد مهره و دو کارت فن رزمی، به شدت گزینه‌های بازیکن‌ها در هر نوبت رو محدود می‌کنه. زیبایی ماجرا اینه که این محدودیت، نه تنها بازی رو سبک، تکراری یا خسته کننده نمی‌کنه، بلکه فقط باعث می‌شه یادگیری بازی ساده‌تر باشه. می‌شه گفت این بازی با موفقیت تونسته یک سراب «آسان بودن» درست کنه و مخاطب بالقوه شطرنج رو به امید «یک بازی آسان» گول بزنه. مخاطب با شنیدن ۴ جمله بازی رو یاد می‌گیره، و با توجه به محدود بودن انتخاب‌ها در هر لحظه از بازی، سپر دفاعی‌ش نسبت به فکر کردن رو زمین می‌ذاره. بعد از مدتی حتی بی حوصله‌ترین دوستان شما، درگیر برنامه‌ریزی برای چندین نوبت بعدی خودشون می‌شن. بعد از مدتی به خودتون میان و میبینن که داری به نوعی شطرنج بازی می‌کنن.

می‌شه گفت این بازی از خیلی از بازی‌های دیگه، برای علاقه‌مند کردن آدم‌ها به شطرنج موفق‌تره. در مقابل شطرنج که یک ماراتن نفس‌گیره، بازی فوق‌العاده زیبای اونیتاما، مثل قدم‌ زدن کنار ساحل می‌مونه که می‌تونه به سادگی آدم‌های رو به راه رفتن و بعد از اون دویدن معتاد کنه.

امیر آئین
امیر آئین

سی سال اول با افتخار به بازی گذشت. حالا یا بازی کردن پای کامپیوتر، یا پای پلی‌استیشن، یا تو گیم‌نت، یا پشت میز بازی. برنامه سی سال دوم اینه که کمی بیشتر تو این سرگرمی فرو برم. ولی این رو یادتون باشه، اگه من فرو برم، تنها نمی‌رم، همتون رو با خودم می‌برم. انقدر پر حرفی می‌کنم، انقدر در ویدئو‌ها دلقک بازی در میارم، انقدر پشت میکروفون‌ها سر و صدا راه می‌اندازم، تا بالاخره تسلیم بشین و مثل من و دوستام، بشینین پای میز بازی.

ثبت دیدگاه

خوشحال می‌شوم که دیدگاه شما را در مورد مقاله‌ی ارائه شده بدانم.

ممنون می‌شوم در نگارش دیدگاه خود این نکته‌ها را در نظر بگیرید:

  • دیدگاه‌های توهین‌آمیز و ناشایست تایید نمی‌شوند.
  • دیدگاه‌های بی‌ارتباط به محتوای مقاله تایید نمی‌شوند.
  • لطفا از بخش دیدگاه برای مطرح کردن سوال‌های خود استفاده نکنید (به جای آن از دیسکورد رومیز استفاده کنید).

  1. رضا گفته؛
    13:11 1396/11/19

    ولی من به شما توصیه می کنم(اگر واقعا به شطرنج علاقه دارید) به هیچ عنوان کنارش نزارید. جادویی که این بازی داره به معنای واقعی کلمه با هیچ بوردگیمی برابری نمی کنه. ممکنه سخت به نظر بیاد ولی لذتش در همینه. من خودم به شطرنج خیلی علاقه دارم. در طول زندگیم براش زمان زیادی گذاشتم اما به خاطر بعضی مسائل نتونستم ادامه بدم ولی اصلا پشیمون نیستم. شما خیلی راحت می تونید با خریدن یک کتاب (از انتشارات فرزین تو انقلاب خیابان دانشجو) آروم آروم توی این زمینه پیشرفت کنید. داستان زندگی الکساندر آلخین که به شدت زیباست می تونه شما رو بیشتر توی این زمینه ترغیب کنه.

لینک کوتاه