مقدمه
تو قسمت اول سری «کالبُد شِـ بازی» با یک سری مثال فوقالعاده واضح و به یاد موندنی، ذوق بیانتهایی در بین مخاطبین بوجود آمد. استقبال وسیع و بیسابقهای که داشت قسمت اول، باعث شد که لیوان آبی که دستم بود رو زمین بگذارم و تحلیل دنیای اطرافم برای پیدا کردن بهترین مثالها رو شروع کنم.
همونطور که حدس میزدم با این مقدمه کالا فراموش کردین که قراره راجع به چی صحبت بشه. هدف اینجا معرفی مکانیسمهای بازیهاست. شناخت بهتر این مکانیسمها باعث میشه ما شناخت بهتری نسبت به بازیهایی که ازشون لذت میبریم پیدا کنیم. حتی یجورایی میشه گفت باعث میشه بهتر خودمون رو بشناسیم و با دنیای اطرافمون ارتباط برقرار کنیم. درصد زیادی از آدمهای دنیا با مطالعه راجعبه مکانیسم بُردگیمهای مختلف به درک بهتری از فلسفهی وجودی هستی رسیدن و تونستن پلههای ترقی رو به سادگی طی کنن. اگه این حرفها نتونسته شما رو به این مکانیسمها علاقهمند کنه، قبلا به روشهای شلغمی هم توضیح دادم. مکانیسمای که امروز قراره راجعبهش صحبت کنیم مکانیسم «داد و ستد» یا همون Trading هست.
دوتا لیمو دارم…. با گندم عوض میکنی؟
خب توضیح این مکانیسم خیلی سادهست. از خیلی قدیمها تو بازیهامون با این مکانیسم درگیر بودیم. فکر میکنم بهترین مثالی که میتونه شما رو یاد دوران اوج «داد و ستد»تون بندازه، کارتهای بازی ماشینی و فوتبالی قدیمیئه. یادتون هست که هر کدوممون یک سری کارت داشتیم و با هم طاقشون میزدیم؟ از این طرف و اون طرف کارتهای مختلف رو جمع میکردیم و با هم عوض میکردیم. بعضی اوقات برای اینکه یک کارت خیلی خفن رو از دوستمون بگیریم، باید کلی رو مُخش کار میکردیم تا رضایت بده این سه تا کارت رو بگیره و اون کارتِ عزیز رو بهمون تحویل بده.
خب این قانونیئه که تو خیلی از بازیها وجود داره و حقیقتا بازیها رو خیلی هیجانانگیزتر و جذابتر میکنه. اگه خوب فکر کنید میبینید که یکی از جذابترین بخشهای بازی مونوپولی (یا همون روپولی) هم قسمت «داد و ستد»شئه. ولی خب «داد و ستد» کردن تو مونوپولی همانا… دعوای بیانتهای دوستان که بعدا میفهمین همچین شوخی هم نبوده همانا…
امروز میخوام بهتون چند تا بازی معرفی کنم که بیخیال مونوپولی بشین و ببینین که «داد و ستد» و معامله کردن هم میتونه هیجانانگیز باشه و هم منصفانه…!
پدر بزرگ معاملات مدرن: گندم، سنگ، چوب و مهم تر از همه ببعی
Settlers of Catan
سال ۱۹۹۵ یک بازی وارد بازار شد که خیلی تاثیرات بزرگی توی کل صنعت بازیهای رومیزی داشت و اگه بخوام وارد جزیئاتش بشم زیادی طولانی میشه. یکی از مهمترین تاثیراتش این بود که تجربهی تک بعدی و تلخ معامله کردن تو بازی مونوپولی رو برای ما جبران کرد.
فکر میکنم میدونین راجعبه چی حرف میزنم. معاملات بیمنطق و بی سر و تهای که تو مونوپولی وجود داره. اینکه وقتی یکیتون لج میکنه و یک زمین رو به هیچکس نمیده. حتی وقتی چند برابر قیمت بهش پیشنهاد میدی. حتی وقتی داره میبازه، حتی وقتی بازی تموم شده… بعضیها بیمارن و حاضرن هر کاری انجام بدن، بازی رو ببازن یا حتی دنیا رو به آتش بکشن، ولی با من معامله نکنن.
تو بازی کتان شما با خریدن خونههای مختلف کنارم اقلیمهای مختلف یکسری منابع جمع میکنین و برای ساختن خونهها و شهرهای بیشتر، به همین منابع احتیاج دارین. تو قوانین این بازی گفته شده که بازیکنها میتونن منابع رو با همدیگه معامله کنن. خب اینکه خیلی سادهست. اما دوتا قانون ساده هست که همه چیز رو تغییر میده. یکی اینکه هر کسی میتونه چهار تا از هر نوع منبعی رو به بانک بده و یدونه از هر منبعی که خواست بگیره. دیگری اینکه همه به همهی منابع دسترسی دارن!
درسته بهشون نمیاد ولی همین دوتا قانون ساده معامله کردن تو این بازی رو با همهی بازیهای هم دورهی خودش متفاوت میکنه. اولا چون هر کسی میتونه با پرداخت چهار منبع به هرچی میخواد برسه، دیگه نمیشه قیمتهای پرت و پلا داد. اگه خیلی کنسبازی در بیارین، اتفاق خاصی نمیوفته و فقط اسمتون بد در میره. بعدم بازی طوری طراحی شده که همه تقریبا به راحتی به همهی منابع دسترسی داشته باشن. درسته، مثلا من به اون سادگی که چوب گیرم میاد، گوسفند پیدا نمیکنم. ولی خب اینجوریا هم نیست که غیر ممکن باشه که گوسفند گیرم بیاد. چرا؟ چون خونههایی که برای بدست آوردن منابع میسازید، اون منبع رو انحصاری در اختیار شما نمیذاره؛ هر بازیکنای اگه بخواد میتونه برای بدست آوردن اون منبع اقدام کنه. در عین حال اینکه به همهی منابع دسترسی عالی داشته باشین هم ممکن نیست؛ پس به نفع همهست که با همدیگه معامله کنن و با هم کنار بیان.
این بازی از ساده ترین بازیهاییه که میشه با هدف معامله کردن بازی کرد. تجربهی خیلی خوبیه و برای کسانی که به مونوپولی گیر دادن خیلی پیشنهاد میشه. تازه تو کشورمون هم تحت عنوان «سیطره کتان» تولید شده.
مافیای ملک و مغازه وسط محلهی چینیا
Chinatown
حالا که یکم حرفهایتر شدین، دیگه به بازیهایی مثل سیطره کتان هم ایراد میگیرین. برای اینکه نگن چرا انقدر به دیگران خط میدی، پیدا کردن عیب و ایرادهاش رو میسپارم به خودتون.
Chinatown یه بازی ساده و کوتاه و خیلی دوست داشتنیه. تو این بازی قراره که بازیکنها سعی کنن که تو یه محله، و با خرید، مبادله و رشددادن کسب و کارهای مختلف اون محله رو آباد کنن و حسابی پول دربیارن. صفحهی بازی نقشهی محلهی چینی هاست که هر واحد تجاری یک عدد روش داره. اول هر راند بازیکنها تعدادی کارت میاد دستشون که چندتاش رو حق دارن بردارن. یعنی هر راند یک تعدادی زمین خالی گیرتون میاد. بعد از توی یک کیسه تعدادی واحد صنفی درمیارید. تایلهایی که هر کدوم مربوط به یک شغله، ممکنه رستوارن باشه، عکاسی یا حتی خشک شویی.
حالا شما میخواین با بزرگتر کردن کسب و کارتون امتیاز بیشتر بگیرین. یعنی اگه دارین عکاسی راه میاندازین هر چی بزرگتر باشه امتیاز بیشتری گیرتون میاد. پس بازیکنهای دیگه میدونن که کدوم زمینها و کدوم تایلها کسب و کار به درد چه کسی میخوره. پس با برنامه و هدف با همدیگه این کارتها و تایلها رو معامله میکنین. خیلی بازی پرهیجانیه؛ مخصوصا وقتایی که معاملات چند لایه میکنین. یعنی وقتی که از «اصغر» یک رستوران میخرین که بفروشین به «غلام» تا ازش یک مغازه عکاسی بگیرین. قبلا هم راجع بهش حرف زدیم و احتمالا دوباره در آینده هم راجعبهش حرف میزنیم.
نخود، لوبیا و معاملات کالا به کالا
Bohnanza
همونطور که قبلا هم راجعبهش کلی حرف زدم، بازی Bohnanaza یکی از خلاقانهترین بازیهایست که میشه در عرض یک ساعت بازی کرد. معامله تو این بازی به صورت کالا به کالاست. یعنی پولی در کار نیست. تو این بازی خیلی زود میفهمین که انحصار طلبی و مونوپول کردن محصولات جوابگو نیست. خیلی بازی باحالیه. جالبی بازی تو اینکه بهتون یاد میده که میشه محصولات کمیابتر رو با محصولات بیارزش مبادله کنین و هر دو طرف سود زیادی ببرین.
برای توضیحات بیشتر میتونین این مقاله رو مفصل بخونین. کلا باید گفت مبادلات و تعاملات و بطور کلی «داد و ستد» تو خیلی بازیها وجود داره. این مکانیسمایه که خیلی راحت میتونه هیجان بازی رو چند برابر کنه.
سلام
با عرض معذرت، شما کلا تو انخاب اسم های مسخره تک هستید.