شب یلدا نزدیکه و ما هم به همین مناسبت تصمیم گرفتیم تو این مقاله بازیهایی رو معرفی کنیم که با قیمت مناسب در دسترس باشن، یادگیریشون آسون باشه و در زمانی کوتاهی (نیم ساعت یا کمتر) بشه بازی کرد و لذت برد. دوستان خوبمون در سایت گیمی باکس هم لطف کردن و یه کد تخفیف برای شب یلدا (البته تا ۱۰ دی ماه) ویژه خوانندگان رومیز در نظر گرفتن (ایناهاش: yalda-roomiz) که شما خواننده عزیز بعد از خوندن مقاله و انتخاب بازیهای موردنظرتون، میتونید با سر زدن به سایت گیمی باکس با تخفیف ویژه بازی یا بازیها رو خریداری کنید. پس بزن بریم…
استوژیت
معرفی با: کامبیز سیروس بخت
باشه قبوله! اونایی که من رو میشناسن و با هم بازی کردیم میدونن که علاقه چندانی به بازیهایی که توش باید تمام مدت با دیگران حرف زد و بعضاً بحث و جدل کرد (شما بخونید مافیا) ندارم، ولی – همیشه گزارههایی که ولی یا اما دارن از ولی و اما به بعدش مهمه – برخی اوقات انقدر یه بازی خلاقانه است که تمام موارد دیگه، از جمله پیش فرضهای خودمون رو، تحت الشعاع قرار میده!
در بازی استوژیت هر کسی که نوبتشه یه کارت از دستش انتخاب میکنه و بدون این که اون رو به دیگران نشون بده، یه عبارت که فکر میکنه به اون کارت مربوطه رو میگه. حالا این دیگران هستن که باید یه کارت از دستشون انتخاب کنن. کارتی که فکر میکنن بیش از همه به عبارت گفته شده نزدیکه. کارتهای انتخاب شده (از جمله کارت بازیکن اول) با هم بُر میخورن. حالا بازیکنان به جز بازیکن اول باید حدس بزنن که کارت اصلی (اولی) کدوم بوده. نکته اینجاست که چه همه درست حدس بزنن و چه هیچ کس نتونه درست حدس بزنه، بازیکنی که نوبتش بوده امتیازی نمیگیره. پس شما باید چیزی بگید که نه خیلی واضح باشه و نه خیلی گنگ. به عبارت بهتر، فقط بعضیها نکته مورد نظر شما رو بگیرن، نه همه.
این که شما چی میگین، تا حد زیادی به شخصیت شما بستگی داره. مثلاً یکی ممکنه یه شعر از حافظ بخونه (بالاخره شب یلداست)، اون یکی فقط به گفتن یه لغت بسنده کنه، یکی هم فازشو بگیره یه داستان یا خاطره (انشاالله کوتاه!) تعریف کنه و شایدم یکی مثل نگارنده صدای دد و دام و احشام از خودش دربیاره!
بازی استوژیت از اون دست بازیهایی است که در اصطلاح بهشون میگن: «بازی با آدمها». به این معنی که بازی بهانهای است که بازیکنا با هم معاشرت کنن، حرف بزنن و بگو بخند کنن. راستی این رو هم بگم که احتمالاً هر دفعه که با جمع جدیدی بازی میکنید که پیش از این بازی رو ندیدن، احتمالش زیاده که یکی بگه: «واقعاً تو ذهن تصویرساز این بازی چی میگذشته؟!». (کافیه یه بار دیگه به تصاویر کارتهای بالا یه نگاه بندازید) و این که زوجها در این بازی همیشه شانس خوبی برای برنده شدن دارن، چرا که همیشه یه چیزی بین شما دو نفر هست که فقط خودتون ازش خبر دارین 🙂
پی شوم
معرفی با: امیر آئین
همیشه شب یلداها، دور هم با خانواده جمع میشدیم و پرت و پلا میگفتیم. بزرگترهای خانواده عادت داشتن یه سری آجیل پخش میکردن و با یک سیستم فوقالعاده پیچیدهی رندوماسیون فال حافظ میگرفتن و تحلیل میکردن و سر اینکه شاهد فال رو چطوری باید محاسبه کرد دعوا میکردن. ما هم مخصوصا بعد از سریالهایی مثل سیب خنده و ساعت خوش؛ به مهملگویی سرگرم میشدیم. هیچ هدفی هم نداشتیم… هرچه بیربطتر، بامزهتر و هرچه بامزهتر، بهتر! نتیجه این که ساعات زیادی چهارچوبهای اساسی زبان مادریمون رو زیر سوال میبردیم و میخندیدیم. قطعا اگه اون موقع همه تو گوشیهاشون گت فیری فالوئِرز فور اینستاگرام داشتن، پرت و پلا گویی خیلی سخت میشد.

با خرید یک عدد سمبوسه دو عدد میکروب کزاز به رایگان دریافت کنید!
بازی که معرفی میکنم یه بازی کارتی آسون، خندهدار و باحاله که دورهم سرگرمتون میکنه و از پرت و پلا گویی لذت میبرین. سادگی بازی در حد یک جملهاست: جملات کارتهای سیاه رنگ رو با کلمات کارتهای سفید رنگ کامل کنید. به همین سادگی! هدف بامزه بودن و خندوندن همدیگهست و امتیازدهی و برد و باخت هم اهمیت خاصی نداره. مهم اینه که بهتون خوش بگذره.
بازی پیشوم (یعنی بعد از شام :)) از روی یه بازی پرطرفدار فرنگی طراحی شده، ولی خب… ترامپ! این بازی فارسی! برای دورهمیها، مهمانیها و جمعهایی که هنوز با هم جور نشدن و نیاز دارن یجوری یخشون آب بشه عالیه. به راحتی میتونین این بازی رو تهیه کنین و شب یلدا دورهم پیش خانواده، بجای اینکه راجع به «شرایط ادمیشن آلمان» و «بیزینس مدل اسنپ» بحث کنین، یکم چرت و پرت بگین و بخندین.
تیزبین
معرفی با: امیر سلامتی
فلسفه شب یلدا، برای من خیلی بار فانتزی داره. یه حسی از ماجراجویی توش هست که آدم انتظار داره در پسزمینهاش موزیک هری پاتر پخش بشه! نمیدونم شاید به این دلیله که از بچگی شنیدم آدما شب یلدا برای این جمع میشن دورهم که به کمک هم این طولانیترین و سیاهترین شب رو به صبح برسونن. خب این تعریف توی ذهن من در کودکی مثل یجور کوئست بود، تو مایههای «آخ جون میخایم شبی دراز و پرخطر رو به صبح برسونیم!» ولی متاسفانه حقیقت همیشه جور دیگهای بود. خیلی بیهیجان، بدون هیچ هیولا یا اژدهایی که تهدیدمون کنه یا جادوگر فرتوتی که وسط جنگل بخواد اسراری رو بهمون یاد بده! برای همین همیشه دوس دارم کاری کنم که هیجان بهش برگرده… شده حتی با یه بازی ساده!
تیزبین خیلی به درد شب یلدا میخوره: قوانینش کمه (در حد هیچی) تصاویرش زیاده (در حد ۸ تا روی هر کارت) و کارتاش متفاوته (گرد!!). یه بازیه که اصلا بهش نمیاد که میتونه انقدر پرهیجان و خندهدار باشه. چند مدل مختلف هم میشه بازی بشه که کلیت همش اینه که باید بین تصاویر کارتا اشتراک پیدا کنین. مثلا یه مدلش اینجوریه که یه کارت رو میشه و باید سریع (واقعا سریع!!) تصویر مشابهی بین کارت خودت و کارتی که رو شده پیدا کنی و بلند اسمشو بگی و بعد کارتتو بندازی! گفتنش راحته ولی حین بازی و بین چند نفر دیگه (که حکم همون هیولاهای کوئست رو دارن) همه چی قاطی میشه و تمام موارد، به خصوص قسمتی که باید بلند اون اسم رو بگی، اشتباه از آب درمیاد و بازی رو تبدیل میکنه به ترکیبی از کلی اشتباه و داد و خنده و جیغ و کارتهایی که همینطور روی هوا اینور اونور پرت میشن. خلاصه شاید به جذابیت روبرو شدن با یه ویزارد ریش سفید در وسط جنگلی از بلوط نباشه، ولی باحالی خودشو داره و خیلی هم جمع و جوره.
من: حالا که همه دور هم جمع شدیم پیشنهاد می کنم یه بازی کنیم.
خونواده: 🙁
من: 🙂
خونواده: 🙁
من: 😐
خونواده: 🙁
من: 🙁
خونواده: 🙁
من: غلط کردم!
دقیقاً می فهمم چی می گی :))
دردت رو حس میکنم
بازتاب هارومیز – پیشنهادات یلدایی رومیز
سلام من یک ایده بازی دارم نمیدونم کجا باید معرفی کنم.کمکم کنید