اول از همه باید این مسئله رو روشن کنم. چرا من خودم رو لایق نوشتن همچین مقالهای دونستم؟ واضحترین دلیلش اینه که خودم انقدر مورد آموزش قرار گرفتم که یه جایی بهم فشار اومد و با خودم گفتم، همه قرار نیست اینجوری درد منو تحمل کنن. باید تجربیاتم رو به عنوان یه شاگرد، با بقیه در میون بذارم.
در ادامه پنج نکتهی مهم رو توضیح میدم. اگر هم که قرار نیست بازی یاد بدی، شاید بد نباشه که بخونی و یادبگیری که چطوری بازی یاد بگیری!
۱- از کل به جز توضیح بده.
سناریوی اول: اول از همه یه سری تاس نشون میدی و میگی این طرف چای، اون طرف آب، اون یکی طرف خیار. خب حالا چیکار کنم؟ یه دسته کارت درمیاری و میگی اینا برای کتک زدن. خب که چی؟ سه تا سماور نشون میدی و میگی آب جوش اون جاست. خب با آب جوش چیکار کنم؟ چرا سه تا سماور؟
سناریوی دوم: حالا قضیه رو اینطوری ببین. یه بازی هست که باید توش سیب زمینی پخته و چایی بدی دست مردم. خب؟ هرکی بیشتر چایی و سیب زمینی بفروشه، برنده ست. با این تاس ها منابع به دست میاد که خیار توش پوچه. خب خب. اونم سماور که قاعدتا برای جوش آوردن آبه. و سه مدل آب داریم. و بقیه قراره که اذیتت کنن و تو هم بقیه رو کتک بزنی با این کارتها.
به نظرت کدوم یکی واضحتره؟ البته همیشه یه سری آدم عجول هستن که این ترتیب رو به هم میزنن و ذهن بقیه رو هم خراب میکنن. میشناسم که میگم. 😐
اگر مثل من معمولا یاد گیرندهای، به خودت افتخار نکن. یعنی آدم تنبلی هستی و هیچوقت کتاب قوانین بازی رو نمیخونی تا برای بقیه توضیح بدی. در این صورت، احتمال اینکه آموزگارت این قانون رو نادیده بگیره و از جز به کل توضیح بده هست. ازش بپرس که چطوری قراره امتیاز بگیری. این مهمترین چیزه. اگر توی بازی یه صفحهی جدولدار هست که قراره توش امتیازها نوشته بشه، راهنمای خوبیه. معمولا سوال در مورد شیوهی امتیازگیری، روش توضیح آموزگار رو به صورت منطقی برمیگردونه.
۲- یه دور بازی کن.
یک ساعت داری توضیح میدی و احتمالا به مرحلهی انتخاب جانشین اسکندر رسیدی و اگر سه عدد بادمجون سیاه داشته باشی نمیتونی جانشینی برای اسکندر انتخاب کنی. یه دفه صدای یکی دو نفر درمیاد که «حالا یه دور بازی کنیم؟»
چرا این اتفاق افتاد؟ یعنی یاد دادن من بد بود؟ حالا چی میشه؟ دیگه هیشکی منو دوست نداره؟ حالا کی منو میرسونه خونه؟؟
خب واقعیتش اینه که توضیح دادن تو الزاما مشکلی نداشته. ولی خیلی از انسانها (مثل من) قابلیت فهمشون اینطوری کار میکنه که باید ببینن. مثال زدن خیلی مشکلا رو حل میکنه. اگر بازی قابلیت اینو داره، یه دور ناقص با هم بازی کنید تا خیلیها درگیر بشن. اگر لازم بود بازی رو بعدا از اول شروع میکنید. عیبی نداره که.
۳- استراتژی های سادهی بازی رو دوره کن.
همه ی قوانین رو مو به مو توضیح دادی و یه سری کُرک و پَر و فَک روی میز جا مونده و کسی نیست اونا رو جمع کنه. حتی مثال هم زدی و فایده نداشته. یه چیز کوچیک احتیاجه تا تیکه پارههای توضیحاتت رو به هم وصل کنه. یه چسب میخوای.
مثلا قراره که توی بازی، یه سری بچه مدرسهای رو از وسط حیاط مدرسه دور هم جمع کنی و ساکت و آروم هدایت کنی به کلاس درس. چه بازی لوس و بی مزهای مثال زدم. قوانین مدرسه از این قراره که نباید کسی توی حیاط روی پا راه بره؛ کل مراحل نباید کمتر از سه ساعت طول بکشه؛ یا هرکی هیتلر رو پیدا کنه باید به بقیه اطلاع بده.
یکی از استراتژیهای بازی میتونه این باشه که برای بچهها صندلی چرخ دار بخری. یکی از استراتژیها میتونه این باشه که پشت بلندگو به هیتلر فحش بدی. یکی هم میتونه این باشه که پفک پخش کنی که رفتن بچه ها طول بکشه.
اینا همشون یه سری استراتژی هستن که میتونن کمک به فهمیدن بازی بکنن و احتمالا هر کدوم یه راه برای بردن بازی باشن. ممکنه که استراتژیهای پیچیدهتری هم باشه. شاید حتی بخوای یکی از خوباشو برای خودت نگه داری. 😉
۴- همهی نوشتههای بازی رو توضیح نده.
اگر مجبوری دونه دونهی کارتها رو توضیح بدی و یا ترجمه کنی، به احتمال زیاد یا بازی رو درست انتخاب نکردی، یا همبازیهات رو. خیلی از بازیها به زبون انگلیسی هستن و متاسفانه بعضی از دوستای ما انگلیسی بلد نیستن. برای این دوستان، بهترین راه حل، یه سری بازی بدون نوشته یا با نوشتههای کمتره. بازی رو عوض کن و اون بازی پر از نوشته رو با یه سری دیگه از دوستات بازی کن.
۵- طولانی، خسته کنندهست.
یکی باید اینو به خودم بگه. این همه خوندی، خسته شدی دیگه. نشدی؟ خب اون بنده خدایی که داره بازی یاد میگیره هم خسته میشه اگه توضیح دادن طولانی بشه. خلاصه بگو. وای! چقدر بگم؟!
قرار نیست تمام قوانین و شرایط خاص رو توضیح بدی مگر اینکه توی استراتژی بقیه تاثیر داشته باشه. تو رو خدا. سهراب جون خیلی کوچیکتم. 😭
متن خوب و آموزنده ای بود. طنز هاش رو خیلی دوست داشتم. فقط به نظرم وجود شکلک توی متن خوب نیست، حتی اگه طنز خالی باشه.
شکلک یک ابزار است. مانند حروف. هیروگلیف را به یاد بیاورید و تمام نوشتار و خطوط و شکل هایی که تجربیات و احساسات و علم پیشینیان را برای ما گذاشتند و زمانی جدید بودند. فرض کنید که اولین بار که شخصی از حرف «دال» در نوشتار استفاده کرد، شخص دیگری میگفت: «وجود ذال بی نقطه در متن خوب نیست.» 😉
ممنون که اهمیت میدهید. 😊
شکلک تو کامنت چی؟ اشکال نداره؟ 😈 redface 😳 lol 😆 razz 😛
عالی بود…!
البته باید ذکر کنم که در شرایط خاص حتی بدون کارت کلنگ(که توی بازی نیست) نمی تونی کارت بیل را بازی کنی!! و باید به جای اون از ۳ کارت بیلچه استفاده کنی!
سلام میخواستم ببینم در حال حاظر خود شما داخل کافه بازی برای فروش دارین که ما مراجعه کنیم ؟
خیلی کامل و واضح بود من همیشه وقتی میخوام یک بازی رو توضیح بدم اول هدف اون بازی رو مشخص میکنم تا همه بدونن باید چیکار کنن ولی متاسفانه جمع های ما هم معمولا این طوری هستن که من هنوز شروع نکردم بازی رو توضیح بدم میگن توضیح رو ول کن خودمون تو بازی یاد میگیرم فکر میکنن مثلا منچه که یاد بگیرن اخرش هم که یاد نمیگیرن میگن این دیگه چه بازی چرتیه جمع کنین بابا اه
خیلی کامل و واضح بود من همیشه وقتی میخوام یک بازی رو توضیح بدم اول هدف اون بازی رو مشخص میکنم تا همه بدونن باید چیکار کنن ولی متاسفانه جمع های ما هم معمولا این طوری هستن که من هنوز شروع نکردم بازی رو توضیح بدم میگن توضیح رو ول کن خودمون تو بازی یاد میگیرم فکر میکنن مثلا منچه که یاد بگیرن اخرش هم که یاد نمیگیرن میگن این دیگه چه بازی چرتیه جمع کنین بابا اه…
آقا من واقعا لذت بردم ازین متن و کلی خندیدم دمتون گرم
شیوه خوبی هم برای آموزش دادن گفته شده بود
سلام به شما. خوشحالم که دوست داشتید