من در بازیهای زیادی نقش منفی داشتهام و به قولی آدم بده بودهام؛ گاهی دزد دریایی شدهام و جیب رفقایم را زدهام، گاهی اهریمنی از دنیای پلیدی بودهام و علیه دوستانم تاس ریختهام، گاهی هم نقش خائنی به من افتاده و چالهای جلوی پای همبازیانم کندهام! اما تا کنون در هیچ بازی به اندازهی «شهر وحشت» یا City of Horror چنین حس بیرحمی و سنگدلی نکردهبودم و به مخیلهام هم خطور نمیکرد که روزی در میانهی یک آخرالزمانِ زامبیزده و بر فراز یک منبع آب ایستاده باشم و چشم در چشم رفیقم بدوزم و واضح و بدون شرم به او بگویم: «یه واکسن بده وگرنه پرتت میکنم پایین!»
هنوز یکماه از حملهی مردگان به شهر نگذشته ولی تو گویی یک قرن است که با آنها درحال جنگیم. شهر در وحشتی خفقانآور فرو رفته؛ مردهها انسانها را میکشند و انسانها یکدیگر را غارت میکنند!
بازهم زامبیها! مردگان متحرکی که لنگلنگان و با دستانی که گویی برای در آغوشکشیدن باز شده، مطابق با اصل حِمار تنها مسیر مستقیم را گرفتهاند و سیخکی به سمت انسانهای وحشتزدهای میروند که از ترس جانشان در هر سوراخی قایم میشوند و هر وسیلهای را به چشم نوعی ابزار دفاعی میبینند! اما در این بازی زامبیها اولین خطری نیستند که با آنها روبرو میشوید، خطر بزرگتری در کمینتان است: همبازیهایتان!
وحشتآباد
در بازی City of Horror سه تا شش بازیکن که هرکدام چند شخصیت را کنترل میکنند، تلاش میکنند تا با استفاده از قابلیتهای شخصیتهایشان و پرسه زدن در گوشه کنار چهارراهی که در آن زندانی شدهاند، چهار ساعت (راند) دوام بیاورند تا هلکوپتر نجات سر برسد و آنها را از مخمصه برهاند. در طی بازی بازیکنان مهرههایشان را به گوشه و کنار نقشه (شامل یک چهارراه و ساختمانهای اطرافش) میفرستند تا اندک خرت و پرتهایی که از تمدن بشری باقیمانده را از لای دست و پای زامبیها جمع کنند. روی کلمهی «اندک» بازهم تاکید میکنم؛ منابع در این بازی هم محدودند و هم واقعا به سختی بدست میآیند!
در این بازی زامبیها اولین خطری نیستند که با آنها روبرو میشوید، خطر بزرگتری در کمینتان است: همبازیهایتان!
هر بازیکن بازی را با چند کارت آیتم در دست شروع میکند. این آیتمها از سلاحهایی مثل شاتگان و اره برقی (که برای کشتن زامبیها استفاده میشود) تا کوکتل مولوتوف (برای پرت کردن حواس زامبیها و فرستاندن آنها به جایی دیگر) را شامل میشود. منبع حیاتی دیگر در بازی واکسن است. اهمیت واکسن جایی معلوم میشود که بدانید آخر بازی تنها شخصیتهایی سوار هلکوپتر میشوند که یک واکسن داشته باشند! یعنی یک واکس به ازای هر شخصیت که میخواهید نجات دهید! یعنی کلی دردسر به جان خریدن! یعنی درگیری با زامبیهای زباننفهم! یعنی هزارجور بامبول از سمت همبازیها! یعنی مکافات! یعنی بدبختی! (نگارنده دچار حملهی هیستیریک شده)

شهر در آشوب
اما روند بازی چگونه است. در ابتدای هر راند زامبیهای بیشتری به خانهها حملهور میشوند و بازیکنان هم یکی از شخصیتهای خودشان را میتوانند جابجا کنند. سپس دانهدانه، خانههای بازی فعال میشوند. بعضی از خانهها منبع میدهند؛ مثلا در بیمارستان میتوان واکسن بدست آورد و یا در اسلحهخانه میتوان کارت آیتم کشید. هر خانه ظرفیت مشخصی دارد (معمولا ۳-۴ نفر) و بازیکنانی که به خانهای بروند که ظرفیتش پر باشد مجبورند به چهارراه بروند، که یک جهنم واقعی است! جایی که از همه طرف زامبیها به آن حمله میکنند و شخصیتها در بیدفاعترین وضعیت گرفتار میشوند.
هنگام فعالسازی هر خانه، اگر تعداد زامبیهای آنجا از مقدار مشخص شده (معمولا ۳-۴ زامبی) بیشتر باشد یعنی زامبیها میتوانند حمله کنند و بازیکنانی که در آن خانه هستند باید یک خاکی بر سرشان بریزند. اما چه خاکی؟ چرا من باید شاتگان نازنینم را هدر بدهم وقتی دو همبازی مفتخور من هیچ هزینهای نمیکنند؟ و اینجاست که بحث بالا میگیرد. اگر بازیکنان نتوانند به نتیجهای برای کشتن زامبیها برسند و یا واقعا اسلحهای برای اینکار نداشته باشند، آنوقت باید یک نفر را قربانی کنند! آن هم با رایگیری!

مکانیزم وحشیانه
رایگیری برای قربانی کردن، وحشیانهترین مکانیزم این بازی است! ناگهان به خودتان میآیید و دوستان عزیزتان را میبینید که با هم بر سر قربانی کردن شخصیت شما به توافق رسیدهاند! به تقلا میافتید: «امیر نوکرتم اگه اسلحه داری بزن! نذار من بمیرم!» کمکم کارتان به تهدید میرسد: «تکتکتون رو بدبخت میکنم! حالا ببین! توی کلیسا من حق رای بیشتری دارم! میندازمتون جلو زامبیا!» و در نهایت التماس: «آقا توروخدا رای ندین! هرچی بخای میدم!… بیا یه کارت ازم بردار! بهت واکسن میدم!… جبران میکنم!… هرجا بخای بهت رای میدم!» و تنها چیزی که نصیبتان میشود نگاهی سرد است که جز به بقای خود نمیاندیشد.
رایگیری برای قربانی کردن، وحشیانهترین مکانیزم این بازی است که بازیکنان را مجبور به رشوه دادن و تهدید کردن یکدیگر میکند!
رایگیری در این بازی پر از تنش و تقلاست؛ بازیکنان هر هزینهای را برای خریدن رای دیگران انجام میدهند و پای میز مذاکرهی هر معاملهای مینشینند. اگر رای یک خانه مساوی شود (بین بازیکنان حاضر در آنجا) بازیکنی که نشان شروعکننده را در اختیار دارد حکم خواهد کرد. یا شاید بهتر بگویم فرمانروایی خواهد کرد! چرا که سیل پیشنهادات وسوسهانگیز به سویش ارسال میشود، میتواند منابع اندک بازی را به راحتی از بازیکنان بگیرد و یا شاید رای موافقی برای آیندهی خودش بخرد.
همه چیز در خدمت تم
هر شخصیت در بازی قابلیت ویژهای دارد. بعضی از شخصیتها میتوانند زامبی بکشند، بعضی میتوانند زامبیها را به جهتی دیگر بفرستند، بعضیها هم میتوانند خودشان را به زور در هر خانهای جا کنند. از قابلیت هر شخصیت یکبار میتوان استفاده کرد مگر اینکه او را به کلیسا بفرستی تا دقایقی با خدای خودش خلوت کند و توان خود را بازیابد. ترکیب این قابلیتها با آیتمها و توانایی ذاتی انسانها برای متقاعد کردن و ترساندن یکدیگر، بازی را به سطحی میرساند که بازیکنان مجبورند همواره یک چشمشان به آینده باشد: «کِی از قابلیت شخصیتم استفاده کنم؟ این آیتم رو نگه دارم برای معامله؟ توی کلیسا حق رای با منه، واکسن ازشون میگیرم! ای وای مهرهام رو از بانک درنیاوردم، راند بعد که زامبیا حمله کنن اونجا درگیری میشه!»
این بازی یکی از تماتیکترین بازیهایی است که تجربه کردهام. طراح بازی نهایت تلاش خود را برای ایجاد شرایط واقعی یک شهر زامبیزده و ساکنین وحشتزدهی آن به کار گرفتهاست؛ منابع کم، محدود بودن فضای امن، وحشت موقعیتی که مدام خطیرتر میشود، رایگیری برای بقا و …! مثالهای تماتیک بازی تمامی ندارند: برج مرتفع تانکر آب که اگر روی آن باشید میتوانید تعداد زامبیهایی که راند بعد به بازی اضافه میشوند را بفهمید، کامیون حامل کنسروی که در مرکز چهارراه چپ کرده و تمام کنسروهای آن کف خیابان پهن شده، قابلیت انفجار اسلحهخانه که باعث سوختن تمام زامبیهای داخل آن و آواره شدن آدمهای آن در چهارراه جهنمی میشود و بسیاری مثالهای دیگر که همگی در خدمت تم و فضاسازی بازی هستند.
چه چیزی این بازی را خاص میکند؟
ترکیب ژانر وحشت با مکانیزم مذاکره و رایگیری و موتور محرک بقا، این بازی را به یک تجربهی به یادماندنی تبدیل میکند که سرشار است از تنش و بحث و جدل و رشوه و تهدید بین انسانها درحالیکه مردگان شب به شیشه و در میکوبند و تعدادشان بیشتر و بیشتر میشود. بازی به راحتی شما را در موقعیت واقعی آپوکالیپس قرار میدهد و شما را به سمتی هدایت میکند که مجبورید تنها به فکر خودتان باشید. همکاری در این بازی هیچ سودی ندارد!
در عین حال اگر بخواهید با افراد حساس و زودرنج بازی کنید، بسیار دردسرآفرین است. حجم خودخواهی موجود در بازی ممکن است به مذاق بسیاری خوش نیاید و میزان سبعیتش را برنتابند. ولی اگر دستتان به نسخهای از آن رسید و گروهی مناسب برای بازی داشتید، در انجامش شک نکنید! عجب تجربهای است این بازی! یا شاید بهتر است بگویم عجب تجربهی کثیفی است این بازی!! وحشی است و بدون لباس زیبای تمدن! منعکس کنندهی تصویری از بشر در غریزیترین وضعیت خود، در حالیکه تنها دستوری که به آن گوش میدهد یک چیز است: بقا!
نیکولاس نورمندون Nicolas Normandon طراح این بازی، از مدیران بخش خلاقیت شرکت بازیسازی یوبیسافت Ubisoft فرانسه است که اولین بار این بازی را در سال ۲۰۰۵ با عنوان Mall of Horror طراحی کرد که شهر وحشت یا City of Horror بازتولید همان بازی در سال ۲۰۱۲ است. این بازی برای ۳-۶ بازیکن است و حدود ۹۰ دقیقه طول میکشد.