هفته جهانی بازی در کتابخانه از شنبه ۱۹ آبان تا چهارشنبه ۲۳ آبان در کتابخانه حسینیه ارشاد برگزار شد. در این رویداد برنامههای متنوعی از بازی تا نقشآفرینی و نشست تدارک دیده شده بود که در این گزارش به قلم آقای محمدحسن سلطانپور، کتابدار کتابخانه، ذکر شده. البته ایشون گزارش رو با لحن خاص خودش (و در حال و هوای نقشآفرینی) نوشته که خوندنش خالی از لطف نیست!
«هفته جهانی بازی در کتابخانه»ی امسال هم به سلامتی تمام شد. برخلاف پارسال که بیشتر بازی کردن بود، امسال بیشتر بازی نکردن بود. مثلا روز اول کل بازیهای رومیزی ایرانیمون رو به حالت نمایشگاهی در آوردیم و دل همه رو آب کردیم یا ملت رو جمع کردیم برای میزگرد بازیهای نقشآفرینی و بهشون گفتیم ما بازی میکنیم شما تماشا کنید. :)) اما یک روز بازیهای رترو (قدیمی) هم داشتیم که بزرگ و کوچیک اومدند بازی کردند. و یک روز بازیهای تیمسازی داشتیم که صبح بیشتر مربیان علاقهمند به آشنا شدن با این نوع بازیها اومدند و بعدازظهر برای یک تیم ۸ نفره اجرای بازی داشتیم. نوشتهی زیر مربوط به روزهای داستانسرایی و نقشآفرینی است.
همه چیز از اونجایی شروع شد که برای یک ماموریت خیلی سخت باید دنبال چندتا جنگجو میگشتم. چند جنگجوی واقعی! نه نه نه، منظورم نابودن کردن اهریمن و نجات دنیا از پلیدیها نیست. خیلی سختتر از این حرفها. من به چند نفر نیاز داشتم تا دنیای ناشناختهها رو تجربه کرده باشند! به چند جنگجوی شجاع نیاز داشتم تا بتونن در برابر قضاوتهای اشتباه و نگاههای مشکوک کلی آدم دووم بیارن و بی مهابا دربارهی حقایقی که دیده بودند صحبت کنند! و شجاعترین جنگجوها اونهایی هستند که بیشتر از بقیه به عمق اون دنیاها سفر کرده باشند. اما از کجا میتونستم پیداشون کنم؟
تاس Perception ریختم، ۱۸ اومد. خوب که نگاه کردم دیدم داخل گروه تلگرامی Board Game Gods چندتا پروفایل میبینم که عکساشون بیشباهت به اون چیزی که دنبالش میگشتم نبود. اما باید محتاطانه عمل میکردم. از ادمین Tavern پیگیر قضیه شدم. اتفاقا همونها رو معرفی کرد. خوشحال شدم. اما چطور باید متقاعدشون میکردم که در این ماجرای خطرناک من رو همراهی کنند؟
از اونجایی که بازیهای نقشآفرينی بين عموم مردم رواج زيادی ندارند، هدف اصلي این میزگردمون رو آشنايی اوليه با اين دسته از بازیها و تماشای يک نمونه بازی نقشآفرينی از نزدیک قرار داديم. عليرضا پوراسد راوی بازی (Game Master)، بازيکنان رو در نقش قهرمانان داستان قرار داد و اونها رو به ماجرايی هيجانانگيز براي نجات غاری مخوف -که به گفته مردم روستا به خانهی غولهای راهزن تبديل شده بود- دعوت کرد.
داستان بازی از سری بازيهای سياهچال اژدها (Dungeons & Dragons ) و داستانCaves Of Shadows بود. ترجمه اين داستان رو علیرضا پوراسد خودش انجام داده و میتونيد از مجله دانشمند شماره ۱۳، سال ۵۳، با عنوان «در دنیای سیاهچالها و اژدها» پیدا کنيد. میزگرد بازی نقشآفرينی با حضور ۲۶ نفر اجرا شد و در ساعت ۱۹:۴۵ به پايان رسيد. در این میزگرد که بیشتر به بازی گذشت، شهریار اصولی (در نقش لیدا)، امیر اردشیری (در نقش رِگدار) و مانی طبیبی (در نقش میالی) حضور داشتند.
روز یکشنبه ۲۰ آبان هم یک میزگرد بازیهای داستانسرایی داشتیم. مهمانهای ما علیرضا پوراسد، محسن پوررمضانی (طراح بازی رومیزی جالیز) و امیراردشیری بودند و با هم در مورد داستانسرایی در بازیهای رومیزی صحبت کردیم.
اتفاق جالبی که در این میزگرد افتاد، اجرای یک نمونه بازی داستانسرایی بود که محسن پوررمضانی طراحی کرده بود و من هم بهش کمک کردم تا کارتهاش رو در بیاریم. امیر اردشیری (استاد) هم به خوبی در مورد تاریخچه داستانسرایی در بازیها صحبت کرد، من هم چندتا کتاب و مقاله معرفی کردم و هرجا هرکدوممون کم میاوردیم و یا کسی سوالی میپرسید به علیرضا پاس میدادیم، چون میدونستیم علیرضا خیلی از اینکار خوشش میاد. :))
داستان از این قرار بود که … اکبرِ سلطانپور سیودو سالشه، چهارشونه است، یک و هشتاد قدشه، تهریش میذاره. روی کمرش یه طاووس خالکوبی کرده و روی دستش پر از خطِ چاقوئه. پنج سالِ پیش به جرم زورگیری افتاد زندان. وقتی توی زندان بود، دار و دستهی امیر اردشیری، عزیزترین آدم زندگیش رو کشتن؛ عمه طاووس عزیزترین آدم زندگی اکبر بود و امروز که از زندان آزاد شده، فقط به یه چیز فکر میکنه؛ انتقام.
امروز اکبر آزاد شده و جلوی درِ زندان منتظره تا رفیقش کامبیز بیاد دنبالش.
ادامهی داستان رو کامل کن…
سلام
ممنون از همه بزرگوارانی که برای برگزاری این هفته به صورت داوطلبانه و بدون هیچ چشم داشتی وقت گذاشتند و به ما کمک کردند. آقایان پوراسد، اردشیری، پوررمضانی، اصولی و طبیبی. ممنون از همگی و ممنون از رومیز بابت انتشار این خبر.